آرشیدا و پریا جون
دیشب دایی حمید اینجا بودن و آرشیدا و پریا جون حسابی بازی کردن. به حدی که خیلی خوابش میومد ولی تا وقتی نرفتن هر چی تلاش کردم نخوابید. آرشیدا هم حسابی با مریم جون زن داییم جور شده بود و میرفت بغلش مینشست و با موهاش و گردنبندش بازی میکرد. رابطش با دایی هم بهتر از دفعه های قبل بود خدا رو شکر. کلی شیرین کاری هم کرد براشون و دلشون رو برد. مریم میخواست بخوابونش متکاش رو گذشت رو پاش گفت بیا بخواب آرشیدا. آرشیدا سریع رفت اتاق و خرسش رو آورد و گذشت روی پای مریم و گفت پیش پیش یعنی این رو بخوابون. اینم عکسای این روزهاش: خواب نازش بعد از حموم. آرشیدا و پریا جون در حال مطالعههههه ...