تولد 2 سالگی عشقم
امروز عشق مامان 2 سالش تموم میشه. دو ساله گذشته و 9 ماه قبلش عین فیلم از جلوی چشمم رد میشه. بارداری شیرینم ، انتظار تولدت ، استرسهای سلامتیت و کی دنیا اومدنت و بودن باباییت پیشم تو اون شرایط سخت. بدنیا اومدنت و دردها و افسردگی بعد از زایمان تو 10 روز اول تولدت. سختترین روزها برام همون 10 روز اول تولدت بود.( به اندازه 10 سال زندگیم اشک ریختم.) شیطنتهات، نخوابیدن هات، چهار دست و پا رفتن و راه رفتنت، اولین کلمات و اولین جمله هات، اولین شعرهات.... حاضر جوابی ها و بلبل زبونی هات. مریض شدنت و اون ویروس لعنتی که دهنت رو پر آفت کرده بود و سه شب تو تب میسوختی و تا صبح تو خواب پاشویت میکردم و ازینکه نمیذاشتم بخوابی کلافه شده ...