آرشیداآرشیدا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

آرشیدا خورشید زندگی ما

ماه 8 هم تمام میشود

1391/9/11 3:43
نویسنده : سمانه
1,597 بازدید
اشتراک گذاری

فردا آرشیدا 8 ماهش تموم میشه.هوراهوراهوراهوراهورا

عزیز دل مامان این روزها مثل همیشه خیلی شیطون و بلاست. همه چیز رو میگیره و بلند میشه. بعدش با احتیاط میشینه.وقتی بیبی انیشتین میبینه هی میره جلو تیوی و اون رو میچسبه و می ایسته و از جلو نگاه میکنه. هی من میارمش عقب و اون دوباره میره سرجاش...کلافه

لباسایی که روی رخت آویز میذاریم خشک بشه میکشه پایین و تو خونه پخش میکنه.

سروقت لباسای خودشم میره و اونارو تو اتاق پخش میکنه.

وقتی کشو ، کمد یا یخچال باز بشه با ذوق میاد که بره توش و ببینه چه خبره.

وقتی صداش میکنم برمیگرده با ذوق نگام میکنه و اکثر اوقات میاد پیشم.

دیروز برای اولین بار بعد از دنیا اومدنش با خاله هام رفتم استخر.( بعد از یک سال و نیم)

3 ساعتی پیش مادر جون و پدر جون بود. و میگفتن اذیتشون نکرده بود.قلب

وقتی برگشتیم سریع پرید بغلم و نمیومد پایین که لباسام رو دربیارم.

چند روزی هم خاله هام اینجا بودن و حسابی به من و آرشیدا خوش گذشت.

اینم احوالات این روزای دخمل بلام آرشیدا.

عکسارو تو ادامه مطلب ببینید:

 

فردا آرشیدا 8 ماهش تموم میشه.هوراهوراهوراهوراهورا

 

عزیز دل مامان این روزها مثل همیشه خیلی شیطون و بلاست. همه چیز رو میگیره و بلند میشه. بعدش با احتیاط میشینه.وقتی بیبی انیشتین میبینه هی میره جلو تیوی و اون رو میچسبه و می ایسته و از جلو نگاه میکنه. هی من میارمش عقب و اون دوباره میره سرجاش...کلافه

 

لباسایی که روی رخت آویز میذاریم خشک بشه میکشه پایین و تو خونه پخش میکنه.

 

سروقت لباسای خودشم میره و اونارو تو اتاق پخش میکنه.

 

وقتی کشو ، کمد یا یخچال باز بشه با ذوق میاد که بره توش و ببینه چه خبره.

 

وقتی صداش میکنم برمیگرده با ذوق نگام میکنه و اکثر اوقات میاد پیشم.

 

دیروز برای اولین بار بعد از دنیا اومدنش با خاله هام رفتم استخر.( بعد از یک سال و نیم)

 

3 ساعتی پیش مادر جون و پدر جون بود. و میگفتن اذیتشون نکرده بود.قلب

 

وقتی برگشتیم سریع پرید بغلم و نمیومد پایین که لباسام رو دربیارم.

 

چند روزی هم خاله هام اینجا بودن و حسابی به من و آرشیدا خوش گذشت.

 

اینم احوالات این روزای دخمل بلام آرشیدا.

 

اینجا لباساش رو ریخته دورش و داره برسش رو میخوره.آخ

 

این صندلی رو گذشتیم که دستش به کتابا نرسه و پارشون نکنه ولی....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

خاله ریحان
11 آذر 91 20:03
چه خورنی شدی تو نفسسسسسسسس!! خاله فدات بشه 9 ماهگیت مبارک عروسک...کمتر شیطونی بکن بلا نمیبردت هزارجاهااااااااا
مامان محمد و ساقی
12 آذر 91 11:38
سلام عزیزم مبارکت باشه گلم مامانی خوشحام که استخر رفتی و روحیه عوض کردی ایشا... همیشه با خاله ها خوش باشین عکسها خیلی قشنگ بود خیلی تل بهش میاد.نازییییییییییییییییییییییی راستی مسابقه چی شد؟
الهام مامان آوینا
12 آذر 91 12:07
کلی تایپ کرده بودم کد امنیتی را نده بودم پرید پایان 8 ماهگیت مبارک. خونه ما شده متکا بارون جلوی همه چی را متکا چیدی تا صدمه ای به اوینا وارد نشه. جلوی بوفه و میز تی وی و ... سرفه امونم را بریده ما دوباره سرماخوردیم. ولی باورت میشه انقدر که اینا شیطونی میکننن صبح وقتی بیدار میشم اوینا خواب باشه دلم برای شیطنتنش تنگ میشه!!!!!!!!!!!!
الهام مامان آوینا
12 آذر 91 12:07
خصوصی دارید
زینب السادات(مامان تسنیم)
12 آذر 91 23:58
اول ببوس آرشیدا جون 8 ماهه را واقعا خیلی خوردنی هستن این نی نی هامون الان هرچی میخوایم تسنیم بهش دست نزنه میذاریم رو میز اینقدر خودش را میکشه بهش برسه میبینه نمیشه رومیزی را میکشه کلا خونه هامون به هم ریخته است دیگههههههههه تا موقع خوابشون بعد دوباره شروع میشه