اولین سرما خوردگی آرشیدا
با پوزش از تاخیری که توی آپ کردن وبلاگ داشتیم سلاااااااااااااااااام.
بابایی آرشیدا 26 آذر اومد و ما 27 آذر آرشیدا رو بردیم آتلیه دوستم لیلا جون.
توی یکی دو روز هم سریع یه ست آتلیه براش بافتم و باهاش عکس گرفت که خیلی جیگر شد.
عکساش که آماده شد میذارم شما هم ببینید.
28 آذر هم اومدیم خونمون تو بابلسر. ولی آرشیدای ما از فردای روزی که اومدیم به سرفه افتاد.
شب یلدا خونه دایی بابایی بودیم. ولی آرشیدا حال نداشت و همش نق زد. وقتی هم که به سرفه میفتاد خیلی اذیت میشد.
دکترش هم نبود و مجبور شدیم تا شنبه صبر کنیم که ببریمش دکتر.
امروز که شنبه بود رفتیم دکتر. معاینش کرد و براش دارو نوشت. و گفت تا 10 روز بیرون نبریمش و کسی نبوسش.
حال خوشی نداره بچم. سرفه هاش خیلی اذیتش میکنه.
ایشاللا با این داروها زودی خوب بشه.
اینم چند تا عکس از این روزایی که نبودیم.
تو ادامه مطلب عکسها رو ببینید:
با پوزش از تاخیری که توی آپ کردن وبلاگ داشتیم سلاااااااااااااااااام.
بابایی آرشیدا 26 آذر اومد و ما 27 آذر آرشیدا رو بردیم آتلیه دوستم لیلا جون.
توی یکی دو روز هم سریع یه ست آتلیه براش بافتم و باهاش عکس گرفت که خیلی جیگر شد.
عکساش که آماده شد میذارم شما هم ببینید.
28 آذر هم اومدیم خونمون تو بابلسر. ولی آرشیدای ما از فردای روزی که اومدیم به سرفه افتاد.
شب یلدا خونه دایی بابایی بودیم. ولی آرشیدا حال نداشت و همش نق زد. وقتی هم که به سرفه میفتاد خیلی اذیت میشد.
دکترش هم نبود و مجبور شدیم تا شنبه صبر کنیم که ببریمش دکتر.
امروز که شنبه بود رفتیم دکتر. معاینش کرد و براش دارو نوشت. و گفت تا 10 روز بیرون نبریمش و کسی نبوسش.
حال خوشی نداره بچم. سرفه هاش خیلی اذیتش میکنه.
ایشاللا با این داروها زودی خوب بشه.
اینم چند تا عکس از این روزایی که نبودیم.
مدل جدید خواب آرشیدا. عروسک به بغل
اینجا داره لپ خودشو میکشه
اینجا در حال خرابکاری مچشو گرفتم