آرشیداآرشیدا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره

آرشیدا خورشید زندگی ما

خنده های آرشیدا

سلام به دختر نازم و دوستای گلم. از آرشیدا بلا بگم که این روزا شیطون تر شده و صداهای باحالی از خودش درمیاره. وقتی باهاش حرف میزنیم و صدا در میاریم ذوق میکنه و دست و پا میزنه و صدا درمیاره از خودش. الانم پدر جون و مادر جونش اومدن دیدنش. دو روزه که اینجان و حسابی باهاش بازی میکنن و آرشیدا هم کیف میکنه. منم خیلی خوشحالم این روزا. چون هم پدر مادرم اومدن پیشم هم اینکه آرشیدا داره خیلی تغییر میکنه و هر روز کارای جدید میکنه که آدم رو سر ذوق میاره. عروسکا و جغجغه هاش رو با دستش میگیره و تکون میده. وقتی باهاش حرف میزنی جواب میده. خیلی نفسه. میخام بخورمش. خدا رو شکر میکنم واسه دادن آرشیدا به من و همسرم و از بودنش واقعا شادم. اینم چند تا ع...
26 خرداد 1391

آتلیه مامانی

سلام . مامان باز اومده با عکسایی که از آرشیدا جون گرفته. این روزا آرشیدا یکم بی حال بود به خاطر واکسن. دیشب هم بیقراری میکرد و تا 4 بیدار بود و نق میزد و گریه میکرد. مامان فداش بشه کلافه بود بچم. امروز بهتره. الان بابایی بغلش کرده و دارن با هم  بیبی انیشتین میبینن. اونم داره با دقت نگاه میکنه و یه صداهایی از خودش درمیاره. البته بعضی اوقات هم این ور و اون ور رو نگاه میکنه. ولی در همین حدش هم خوبه . اینم عکسایی که دیروز ازش گرفتم:     ...
23 خرداد 1391

عکس 70 روزگی

سلام به دخمل نازنازی من که هر روز نازتر از روز ناز تر از قبل میشه. یه نفسیه که نگو. مامان فداش بشه. واکسنش رو هم با چند روز تاخیر زد. موقع زدنش یکم گریه کرد و جیغ کشید ولی زود ساکت شد. الانم یکم بی قراری میکنه و براش کلی لالایی خوندم و رو پام گذشتم تا خوابید. دخترم وزنش شده ٥٤٠٠و قدش ٥٩سانت و دور سرش ٣٩سانت. خلاصه خانمی شده برای خودش. اینم عکسای جدید از آرشیدا نفس: ای بابا باز قاطی شد. نوبت کدوم انگشت بود بخورمش؟؟؟؟     مامان عکس نگیر بذار پیراهنمو درست کنم.       مامان تو ماشینم ازم عکس میگیری؟؟؟؟     من که خوابیدم دیگه شما هر چی میخاین عکس بگیرین. ...
20 خرداد 1391

مراحل از خواب پا شدن آرشیدا

اول حسابی خمیازه میکشه و کش و قوس میاد.     بعد یه چشمش رو باز میکنه ببینه اوضاع از چه قراره.( یعنی کسی پیشش هست که خودش رو لوس کنه و بخنده یا باید گریه کنه.)     وقتی خیالش از نتها نبودن راحت شد میخنده.     بعد که خنده هاش تموم شد با در آوردن زبونش میگه که شیر میخاد...... ...
18 خرداد 1391

روز پدر

روز پدر رو به همه پدرها از جمله پدر خودم و پدر همسرم تبریک میگم. یه تبریک ویژه هم به پدرهای جدید که امسال اولین سال پدر شدنشون هست میگم و امیدوارم پدرهای نمونه ای باشند. به همسر مهربون و نازنینم هم از طرف خودم و آرشیدای نازمون تبریک میگم و امیدوارم همیشه سایش روی سر ما و دستای گرمش پشتیبانمون باشه.  این هم کارتی که من و آرشیدا برای بابایی درست کردیم:   اینم داخل کارت:   اینم یه عکس جدید آرشیدا بلا: ...
14 خرداد 1391

دو ماهگی

یه سلام گنده و معذرت خواهی برای چند روز غیبت. از روزی که ما میخاستیم بریم تهران بگم که توی راه خبر دادن که پدربزرگم فوت کرده و مامان و بابام رفتن شمال. ما هم رفتیم خونه مامانم اینا و 1 روز بودیم و روز بعد همراه خاله های من رفتیم شمال برای مراسم.  3 روزی اونجا بودیم و خونه خاله ریحانه بودیم و کلی خوش گذشت. ولی ختم و مراسم که خوب نبود و کلی غصه واسه بابام خوردم که پدرش رو از دست داده بود و اونهم از دیدن آرشیدا تو مراسم ختم خیلی ناراحت شد و گفت هنوز دو ماهش نشده اومد مراسم ختم. الانم برگشتیم خونه خودمون و عمه سمیرا اومده پیشمون و داره آرشیدا کوچولو رو میخوابونه. امروز آش ماست خوردم. نمیدونم به خاطر سیر...
12 خرداد 1391

اولین سفر به محل تولد

سلام دوستای گلم. آرشیدا خانم فردا میخاد بره خونه مادر جون و پدر جونش. دومین مسافرت دختر نازم هست. امیدوارم براش خوب باشه و بهش خوش بگذره. الانم روی تشک بازیش خوابیده و به عروسکاش با دستاش ضربه میزنه که بیان پایین و بخورتشون. اینم عکساش داغ داغ: دیشب هم دوستم سمیه جون اومده بود اینجا و رفتیم دیدنش. برای اولین بار تونستم موهاش رو گل سر بزنم. خیلی جیگر شده بود دخترم. اینم عکسش: ...
5 خرداد 1391

کارای جدید آرشیدا

سلام من اومدم. این روزا آرشیدا شیطون تر شده و روزا بیشتر بیداره و بازی میکنه. میخنده و همش میخاد سرپا نگهش داری و روی پاهاش وایسته و راه بره. فیلمهای قشنگی ازش گرفتیم حیف که حجمش بالاست و نمیشه اینجا گذاشت. یه صداهای عجیب و با حالی از خودش درمیاره. میذارمیش رو زمین و با آهنگ واسش میرقصیم اونم حسابی دست و پا میزنه و با چمشاش حرکات ما رو دنبال میکنه. اینم چند تا عکس جدید از آرشیدا جوجو: ...
4 خرداد 1391

47 روزگی

سلام به همه دوستان وبلاگیم.  اونایی که میشناسمشون و اونایی که خواننده خاموش هستن. از دخترم براتون بگم که هر روز شیرینتر میشه و به مامان وابسته تر. همش میخاد تو بغلم باشه و توی بغلم بخوابه. بعضی شبا خیلی خوب میخوابه و بعضی شبا دیر میخابه و اذیت میکنه. درکل عسل مامان و باباس و براش میمیریم. امروز 2 بار بیرون بردیمش یه بار صبح و یه بار غروب. حسابی ددری شده و تو ماشین میخابه. شام هم بیرون خوردیم و دختر نازم تو کالسکش خوابید و غذا خوردن مامان و بابا رو نگاه کرد و حتی نق هم نزد. اولین بار بود که سوار کالسکه شده بود براش جالب بود. اینم چند تا عکس جدید این روزاش: این خونه بابا جو...
29 ارديبهشت 1391

آرشیدای 44 روزه

ما رفتیم رشت و آستارا و برگشتیم. آرشیدا خیلی گل بود وزیاد اذیتمون نکرد. فقط شبا دیر میخوابید که با خاله ریحان نگهش میداشتیم. و همه جای خونه خونه خاله رو شیری کرد.روی مبلش و روتختیش رو هم بی نصیب نذاشت و بالا آورد. ولی امروز آرشیدا جون خیلی خانم بود. از خواب دیشبش بگم که بی سابقه بود و 7 ساعت خوابید و اصلا واسه شیر هم پانشد و آخر مامان بلندش کرد و بهش شیر داد. روز مادر هم که پریروز بود به مامان یه کادوی خوشگل داد و برای اولین بار غلت زد. وقتی روی شکم گذشته بودمش غلت زد و به کمر خوابید. 2 روزه که دیگه تا میذاریش به شکم برمیگرده. دیروز بابایی میخاست از این کارش فیلم بگیره به شکم خوابوندش تا بیاد دوربین رو روشن کنه خان...
25 ارديبهشت 1391