آرشیداآرشیدا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

آرشیدا خورشید زندگی ما

دو ماهگی

یه سلام گنده و معذرت خواهی برای چند روز غیبت. از روزی که ما میخاستیم بریم تهران بگم که توی راه خبر دادن که پدربزرگم فوت کرده و مامان و بابام رفتن شمال. ما هم رفتیم خونه مامانم اینا و 1 روز بودیم و روز بعد همراه خاله های من رفتیم شمال برای مراسم.  3 روزی اونجا بودیم و خونه خاله ریحانه بودیم و کلی خوش گذشت. ولی ختم و مراسم که خوب نبود و کلی غصه واسه بابام خوردم که پدرش رو از دست داده بود و اونهم از دیدن آرشیدا تو مراسم ختم خیلی ناراحت شد و گفت هنوز دو ماهش نشده اومد مراسم ختم. الانم برگشتیم خونه خودمون و عمه سمیرا اومده پیشمون و داره آرشیدا کوچولو رو میخوابونه. امروز آش ماست خوردم. نمیدونم به خاطر سیر...
12 خرداد 1391

اولین سفر به محل تولد

سلام دوستای گلم. آرشیدا خانم فردا میخاد بره خونه مادر جون و پدر جونش. دومین مسافرت دختر نازم هست. امیدوارم براش خوب باشه و بهش خوش بگذره. الانم روی تشک بازیش خوابیده و به عروسکاش با دستاش ضربه میزنه که بیان پایین و بخورتشون. اینم عکساش داغ داغ: دیشب هم دوستم سمیه جون اومده بود اینجا و رفتیم دیدنش. برای اولین بار تونستم موهاش رو گل سر بزنم. خیلی جیگر شده بود دخترم. اینم عکسش: ...
5 خرداد 1391

کارای جدید آرشیدا

سلام من اومدم. این روزا آرشیدا شیطون تر شده و روزا بیشتر بیداره و بازی میکنه. میخنده و همش میخاد سرپا نگهش داری و روی پاهاش وایسته و راه بره. فیلمهای قشنگی ازش گرفتیم حیف که حجمش بالاست و نمیشه اینجا گذاشت. یه صداهای عجیب و با حالی از خودش درمیاره. میذارمیش رو زمین و با آهنگ واسش میرقصیم اونم حسابی دست و پا میزنه و با چمشاش حرکات ما رو دنبال میکنه. اینم چند تا عکس جدید از آرشیدا جوجو: ...
4 خرداد 1391

47 روزگی

سلام به همه دوستان وبلاگیم.  اونایی که میشناسمشون و اونایی که خواننده خاموش هستن. از دخترم براتون بگم که هر روز شیرینتر میشه و به مامان وابسته تر. همش میخاد تو بغلم باشه و توی بغلم بخوابه. بعضی شبا خیلی خوب میخوابه و بعضی شبا دیر میخابه و اذیت میکنه. درکل عسل مامان و باباس و براش میمیریم. امروز 2 بار بیرون بردیمش یه بار صبح و یه بار غروب. حسابی ددری شده و تو ماشین میخابه. شام هم بیرون خوردیم و دختر نازم تو کالسکش خوابید و غذا خوردن مامان و بابا رو نگاه کرد و حتی نق هم نزد. اولین بار بود که سوار کالسکه شده بود براش جالب بود. اینم چند تا عکس جدید این روزاش: این خونه بابا جو...
29 ارديبهشت 1391

آرشیدای 44 روزه

ما رفتیم رشت و آستارا و برگشتیم. آرشیدا خیلی گل بود وزیاد اذیتمون نکرد. فقط شبا دیر میخوابید که با خاله ریحان نگهش میداشتیم. و همه جای خونه خونه خاله رو شیری کرد.روی مبلش و روتختیش رو هم بی نصیب نذاشت و بالا آورد. ولی امروز آرشیدا جون خیلی خانم بود. از خواب دیشبش بگم که بی سابقه بود و 7 ساعت خوابید و اصلا واسه شیر هم پانشد و آخر مامان بلندش کرد و بهش شیر داد. روز مادر هم که پریروز بود به مامان یه کادوی خوشگل داد و برای اولین بار غلت زد. وقتی روی شکم گذشته بودمش غلت زد و به کمر خوابید. 2 روزه که دیگه تا میذاریش به شکم برمیگرده. دیروز بابایی میخاست از این کارش فیلم بگیره به شکم خوابوندش تا بیاد دوربین رو روشن کنه خان...
25 ارديبهشت 1391

اولین مسافرت

سلام. امروز قراره آرشیدا گلی اولین مسافرتش رو بره. میخاد بره رشت ، خونه خاله ریحان. من یکم استرس دارم که توی راه اذیت نشه و اذیتمون نکنه. امیدوارم همه چی خوب پیش بره و بهمون خوش بگذره. اینم چند تا عکس از 3 روز پیش آرشیدا تو خونه باباجونش: ...
19 ارديبهشت 1391

خاطرات این 1 ماه

سلام. میخام امروز از خاطرات جالب این 1 ماه بگم. گرچه هر روزش 1000 خاطرس ولی گلچینش میکنم. این عکس رو هم بابایی زحمتش رو کشید. از شب اول تو بیمارستان شروع میکنم که اصلا صدای گریت در نیومد. من که خوابیدم ولی مادر جون میگفت تا صبح بیدار بودی و در سکوت به در و دیوار نگاه میکردی. از فرداش که قبل از ترخیص دکتر اطفال شما رو معاینه کرد و گریت رو دراورد تازه فهمیدی چه چیز خوبیه این گریه بعدش بغلت میکنیم. از اول شل و ول نبودی و خوب گردنت رو نگه میداشتی. تو خواب خیلی میخندیدی که عکساش هم هست. به حرفا خوب گوش میکردی و به طرف صدا برمیگشتی. به چشم فردی که باهات حرف میزد زل میزدی. وقتی شیرمیخاستی زبونت رو درمیاوردی...
17 ارديبهشت 1391

1 ماهگی آرشیدای من

امروز دختر نازم یک ماهه میشه. انگار چند ماه گذشته ولی خدا رو شکر میکنم که از پس بچه داری براومدم. امروز قراره یه کیک بگیریم و 1 ماهگی آرشیدا رو با همسرم جشن بگیریم. 8 اردیبهشت هم خانواده همسرم یه جشن برای تولد دخترم گرفتن که کل جشن رو خانمی خواب بود. امروز هم بد لج شده و تا میذارمش زمین گریه میکنه و حتی وقتی خوابه میخاد تو بغلم باشه. اینم عکسای جدیدش:   آرشیدا تو جشن خودش   مامانی نمیخای به من شیر بدی؟؟؟؟   ...
12 ارديبهشت 1391