آرشیداآرشیدا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

آرشیدا خورشید زندگی ما

اولین ظرف شکستن آرشیدا

1391/5/25 0:11
نویسنده : سمانه
548 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دوستای مهربونمون که به ما سر میزنن و آرشیدا گلی رو دوست دارن.خجالت

امروز آرشیدا جونم برای اولین بار تو زندگیش زد یه ظرف رو شکست.تشویقمتفکر

اونم خونه پدر جونش. از اونجا که دخترم خیلی زود به این مهارت دست پیدا کرده( توی 4 ماه و 12 روزگی) خدا به داد ما و پدر جونش برسه.آخ

دخترکم از صدای شکستن ظرف ترسید و زد زیر گریه.گریه منم مجبور شدم کلی قربون صدقش برم که عیب نداره مامانی. چیزی نشده. خوب کاری کردی. فدای سرت.ابرو

بعد هم شیرش دادم و خوابوندمش و تازه رفتم سراغ آشپزخونه که پر از ترکشهای ظرف شده بود.اوه

اینم امروز ما......

برای اینکه پست بدون عکس نباشه چند تا عکسم ضمیمه میکنم.

4 ماه و 10 روزگی

این عکس 2 روز پیشه که آش درست کردیم به همسایه ها دادیم.

 

 

4 ماه و 11 روزگی

این عکس معدود دفعاتیه که آرشیدا با خودش بازی میکنه.

 

 

 

آپلود عکس کوچولوهای فارسی

اینم عکس خوردن لبش.  آخه چیز واسه خوردن کم داره به لبشم رحم نمیکنه.چشمک

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

سمیرا
25 مرداد 91 2:59
الهی عمه قربونش بره که همه کاراش زودتر از بقیه بچه هاس فدای سرت عمه جونم عمه ای بهت آش رشته ندادن بتولی که لبتو میتولی
خاله ریحان
25 مرداد 91 14:19
چی شکوندی قربونت بشم؟ اصلا تو تو اشپزخونه چیکار میکردی بچه جان؟ وروجک خدا به همه رحم کنه از دسته تو راه بیوفتی چی میشی!!!
مامان محمد و ساقی
25 مرداد 91 22:40
ای جانم.می تونم تصور کنم چطوری ترسید.ساقی هم اینطوری بود. عکسها خیلی نازن
نیکا مامان پارمیدا
26 مرداد 91 5:00
الهیییییییییی قلبونش برم آرشیدا نانازی رو خیلی جیگر شده , یه بوس گندهههههه واسش میفرستم پارمیدام لبشو میخورد دو هفته است که دیگه از سرش افتاده
مامان محمد و ساقی
27 مرداد 91 15:11
سلام دوست خوبم.فردا رای گیری مسابقه کودک خواب آلود به مدت دو روز شروع میشه. میشه بیاین به ساقی که شماره 8 هست رای بدین؟ممنون از شما این هم لینکش http://koodakeman91.niniweblog.com/cat44.php
زری مامی سارا
27 مرداد 91 18:20
وایییی چه لپ خوشمزه ای جانممممم از طرف من یه بووووس گنده ازش بگیر به ما هم سر بزن
مامان تسنیم
31 مرداد 91 16:34
چه جیگری شده این دخملی تو حرم خیلی دعاتون کردم
الهه مامان روشا جون
5 شهریور 91 17:09
سلام.خیلی دلم براتون تنگ شده بود.اونجا به یادتون بودم. عزیزمی آرشیدا گلی قربونت برم که داری تو ظرف شکوندن مهارت پیدا میکنی.