غلت زدن آرشیدا
سلام دختر گلم. خوبی نفسم؟
پریروز بدترین روز زندگیم بود. شما چون میلی به شیر خوردن نداری و فقط تو خواب شیر میخوری بردیمت دکتر.
دکتر هم برای شما آزمایش خون و ادرار و عکس از معده نوشت. ما هم از همه جا بی خبر رفتیم آز خون رو انجام بدیم. اگه میدونستم انقدر اذیت میشی عمرا میبردمت.
خلاصه بعد از سومین بار سوراخ کردن دست شما یه سرنگ خون ازت گرفتن. من هم همراه شما کلی گریه کردم. شما هم انقدر گریه کردی که تو ماشین شیر خوردی و از حال رفتی. از ساعت 7 غروب تا خود صبح خوابیدی و فقط هر 2 ساعت بهت شیر دادم که گرسنه نشی.
یاد گریه هات میفتم دلم میترکه از غصه. ایشاللا دیگه لازم نشه آزمایش بدی عسلم.
خونه بابا جونت بودیم و اونها هم برای تو خیلی غصه خوردن. بمیرم الهی دستات کبود شده.
عمه سمیرا جونت این بار هم واسه شما 2 تا پیرهن خیلی خوشگل دوختن. بعدا عکسشون رو میذارم.
راستی خبر خوش اینکه 3 روز پیش(3 مرداد یعنی 3ماه و 22 روزگی ) اولین غلت کاملت رو زدی و امروز هم چندین بار زدی. خیلی دوست دارم نفسم. دیگه تا میذاریمت زمین خودت رو به پهلو میکنی که بری واسه غلت.
تو نازترین خوشگلترین شیرینترین....... دختر دنیایی واسه مامان و بابا.
دوست داریم و تک ستاره آسمون دل ما تویی .بوسسسس برای عشقم.
اینم عکس چند روز پیش خونه خاله مهدیه و عمو مسعود: