115روزگی
سلام دختریه ناز من.
امروز ١١٥ همین روز زندگیته عسلم.
خیلی شیطون شدی و تا قاشق فرنی میاد سمت صورتت با دستات بهش حمله میکنی که بگیریش و اون رو میریزی. باید دستاتو بچسبم بهت بدم.
از خوردن نگو که هر چی دم دستت بیاد میخای بخوری. لباسای خودت و من و ملافه و .....
ماه رمضون هم ٤ روزه که شروع شده. روز اول خونه بابا جونت بودیم و روز دوم و سوم بابایی سحر خواب موند که علت اصلیش شما بودی.
بنده خدا تو این روزای بلند بدون سحری روزه گرفت. امروز همسایمون بیدارمون کرد.
آرشیدای من الان وقتی خوابیده باشی تا دستت رو بگیریم کمرت رو بلند میکنی و میشینی. بعدش وایمیستی. بعضی وقتا هم یه ضرب پا میشی و امون نمیدی.
همش میخای شیطونی کنی. خیلی بلا شدی جیگرم. حسابی هم خودت رو لوس میکنی به خصوص برای بابایی.
اینم چند تا عکس جدید شما قند عسل:
سلام بر و بچ
این دوربین چیه همش میارین جلوی من؟؟؟؟
حالا که از خواب پاشدم یکم خودم رو واسه بابا لوس کنم که بغلم کنه.
عجیبه ها !!!! بغلم نکرد پس بیشتر خودمو لوس کنم.
وای چقدر خوراکی!!! اول کدومو بخورم؟؟؟؟؟؟