7 ماهگی
یه سلام گرم به همه دوستان خوب وبلاگیمون که همیشه به ما سرمیزنن و شرمندمون میکنن.
یه معذرت خواهی هم بابت تاخیر توی آپ کردن وبلاگ.
البته دلیل موجه داریم بابتش. یکی اینکه بابایی آرشیدا از ماموریت اومده و همش اینور و اونور بودیم و عروسی پسر عمم هم بود و چند روزی پیش خاله ریحان تو رشت بودیم. ودیگه اینکه شارِژر دوربین هم خراب شده و نمیتونیم عکس بگیریم.
خلاصه تو این مدت خیلی کم خونه خودمون بودیم.
آرشیدا ما هم 7 ماهه شد. هورااااااااااااااا
شیطون و پرانرژی مثل همیشه. خیلی بلا شده.
تا کسی میاد نازش میکنه خودشو لوس میکنه و سرش رو تو بغل اونی که هست فشار میده و عشوه میاد.
همه جا رو میگیره و می ایسته و تازگی بعدش با مشقت میشینه. لبه تخت رو میچسبه و کم کم جلو میره. قربون قدمای کوچولوش برم که با نوک پنجه راه میره.
دیروزم دیدم روروئکش بغل تخت بود رفت چسبیدش و بلند شد بعد ولش کرد و رفت لبه تخت رو چسبید و از اونجا به مسیرش ادامه داد. الهی مامان فدای اون دستها و پاهای کوچولوش بره.
همه چیزو میخوره و تازگی جیغ زیاد میکشه و پوف میکنه با سر و صدای زیاد. که هر چی میگیم دخترم این کار زشتیه هنوز که بی خیالش نشده ولی داره دفعاتش کمتر میشه.
اینم چند تا عکس: