آرشیداآرشیدا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

آرشیدا خورشید زندگی ما

عید غدیر مبارک

سلام عزیزکم اومدم بهت عید غدیر رو تبریک بگم.   فردا داریم میریم تهران. مواظب خودت باش. سفت به دل مامان بچسب. راستی دیشب که برات آهنگ موتزارت گذاشته بودم خوشت اومد و حسابی تکون خوردی!!!! تا حالا انقدر تکون نخورده بودی فدات بشم. بهت نگفته بودم  مامان جون و باباجونت( پدر و مادر بابایی) واست دو تا النگو یه گوشواره خریدن. خوش بحالت شده دختر نازم. ایشاللا بیای و با شادی ازشون استفاده کنی. فردا 20 هفتت تموم میشه دوران بارداریم نصف میشه. هوراااااااااااااااااااااااااااا هوا سرد شده مواظب خودت باش گل نازم.   ...
24 آبان 1390

شکم مامانی

سلام نفسم. خوبی دخترک قشنگم؟ مامانی واست بگه که شکمم دیگه داره بزرگ میشه و کم کم نشون میده که یه دختر ناز توش خوابیده!!!! اینم عکس شکم مامانی تو ماه پنجم:   عزیزترینم شما الان باید 420 گرم باشی و قدت هم حدود 25 سانتیمتر. دیگه داری واسه خودت خانومی میشی. مواظب خودت باش و واسه مامان و بابا هم دعا کن. تو خیلی به خدا نزدیکتری از ما. دوست دارم دختر نازنازی من.   ...
21 آبان 1390

کنسل شدن سفر

سلام عزیز دخملم.  به خاطر شرایط نا مناسب جوی و جاده ها سفرمون رو این هفته کنسل کردیم و انداختیم هفته بعد. امروز هم میخایم بریم خونه مامان جون و بابا جونت. مواظب خودت باش و بهت خوش بگذره. ...
17 آبان 1390

پایان ماه چهارم

سلام دخترکم. خوبی مامانی؟ بالاخره ماه چهارم هم تموم شد و وارد ماه پنجم جنینیت شدی. بهت تبریک میگم. امیدوارم روزهای عمرت یکی پس از دیگری طی بشه و همیشه سالم و شاد باشی. من و بابایی منتظریم تا 9 ماه تموم بشه و بپری بیرون تو بغلمون. چند روزیه سوزش سر معده گرفتم. شبا بیشتر میشه. دو سه شبه نشسته میخوابم ، وقتی دراز میکشم بدتر میشه. عیب نداره همه این سختی ها فدای یه تار موت. مواظب خودت باش و زود بزرگ شو فرشته کوچولوی من.   ...
10 آبان 1390

دختر تپولی من

سلام دختر قشنگ من.   خوبی نازنازی من؟ مامان دلش برات یه ذره شده خوشگلم.   شما میدونی تو سونوی قبلی ( ٢٤ مهر) قدت ١٦ سانتی متر و وزنت ١٧٥ گرم بود!!!   تازه نسبت به نینیهای هم سن خودت وزنت بیشتره عسلم. قربون اون دست و پای تپلت برم من.     عزیزکم دیروز با بابایی رفتیم واست یه بادی شلوار و یه جوراب عروسکی خریدیم. خیلی نازن....     ...
30 مهر 1390

دختر بابا

سلام عزیز دل  بابا. عصر یکشنبه (24مهر) من و مامانی قبل از اومدنمون به شمال رفتیم سونو تا ببینیم دخملی یا پسمل؟ نمی دونی دو تامون چه حالی داشتیم!!!  من که از ته دلم دخمل می خواستم ولی خودمو واسه پسر آماده کردم تا اگه دختر نبودی خیلی ناراحت نشم,  وقتی دکتر گفت یه دختر خانم نازه  خشکم زد. تا حالا این قد خوشحال نشدم که ندونم از خوشحالی  چه کار کنم. چند دقیقه طول کشید تا حالم جا بیاد مامانی هم خیلی خوشحال شدو بهم تبریک گفت. بعد سونو حر کت کردیم بیایم شمال ,کلی آهنگ شاد گذاشتیم و تو ماشین کلی رقصیدیم . نمی دونم با چه سرعتی و ازکدوم شهرها اومدیم فقط به تو فکر می کردم , به فرشته کوچولویی که...
26 مهر 1390

یه شب بد

سلام عزیزترینم. خوبی مامانی؟ دلم برات تنگ شده نازنینم. میخام برات از دیشب بگم که یه شب بد بود. من از غروب سردرد شدیدی گرفته بودم. بابایی کلی سرم و ماساژ داد و خوب نشد تا 2 شب که بابایی خوابش برد و منم داشتم خودمو به زور خواب میکردم که یهو دیدم حالت تهوع گرفتم.تا از جام بلند شم و خودم رو به دستشویی برسونم مثل برق و باد........... خلاصه راهرو و پارکت به گند کشیده شد. بابایی که از صدای سرفه های من از خواب بیدار شد دوید و اومد. منم که حالم خیلی بد بود داشتم ناخوداگاه گریه هم میکردم. اون بنده خدا هم منو آروم کرد و گفت برم بخوابم خودش همه جا رو ردیف میکنه.منم بعد از عوض کردن لباسام رفتم دراز...
18 مهر 1390

دوباره دیدمت

سلام به عزیزترینم که 3 ماهه تو دلم لونه کرده. خوشگل مامانی من و بابایی دیروز رفتیم سونو و تو رو توی مانیتور دیدیم خیلی بزرگ شده بودی 7.18 سانت بودی. نمیدونی چقدر از دیدنت و شنیدن صدای تند قلبت ذوق زده شده بودیم. بابایی صدای قلبتو ضبط کرده و تو خونه هی گوش میده و قربون صدقت میره. دیشب موقع خواب انقدر گوش کرد تا خوابش برد. راستی شیطون مامان نشون ندادی که دختری یا پسر؟ دکتر گفت 2 هفته دیگه معلوم میشه. ولی معلوم نیست دیگه کی بریم سونو. میترسم تو اذیت بشی نفسم. راستی چند روزه که وارد ماه چهارم جنینیت شدی نینی نازم. بهت تبریک میگم و امیدوارم 6 ماه باقی مونده رو هم خوب بگذرونی و سفت به...
10 مهر 1390