عکسای خونه مادر جون
سلام به آرشیدای گل من.
نفس مامان بالاخره 3 ماهه شد.
این روزا خیلی بلا شدی و برای اینکه بغلت کنیم کلی خودت رو لوس میکنی و قر و عشوه میای.
باهات که حرف بزنیم و نازت کنیم کلی میخندی و قهقه میزنی.
آینه رو هم خیلی دوست داری و جلوش میخندی . تلویزیون هم خیلی دوست داری و جلوش میخ میشی ولی سعی میکنم جز بیبی انیشتین نذارم ببینی.
جغجغه و عروسکات رو دیگه از دستم راحت میگیری و میذاری تو دهنت. همینطور دست خودت و دست من رو....
احتمالا تا چند روز دیگه باید دوباره بریم تهران چون بابایی داره میره ماموریت.
اینم چند تا عکس از خونه پدر جون مهربونت:
آرشیدای خشن
آرشیدای خوش تیپ
قهقهه آرشیدا وقتی مادر جونش باهاش بازی میکنه.
این دو تا عکسم برای مسابقه نینی خانه دار بابایی ازت گرفت که به دلیل مشغله کاری زیاد اون روزها وقت نکردیم شرکت کنیم و وقت مسابقه تموم شد. حیف وگرنه حتما برنده میشدی گلم.
دیروز و امروز هم خونه بابا جونت بودیم. روز اول خیلی گریه کردی و نمیخوابیدی ولی امروز اخلاقت خوب شده بود .
عکسای قشنگی اونجا گرفتیم که تو پست بعدی میذارم. راستی عمه سمیرا جون واسه شما یه پیراهن و شورت و تل دوخت که خیلی خوشگل شد و بهت میاد. عکس اونم میذارم.