آرشیداآرشیدا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره

آرشیدا خورشید زندگی ما

سفر مشهد

1392/3/7 16:42
نویسنده : سمانه
757 بازدید
اشتراک گذاری

سلاممممممممم

دوستای گلم منو ببخشید برای تاخیر توی آپ کردن وبلاگ.

خیلی درگیر بودیم این روزا و نت هم در دسترسم نبود.

از روزی که بابای آرشیدا اومد خونه براتون میگم  تا امروز.

روز 26 اردیبهشت بابایی اومد و آرشیدا بسیار بسیار خوشحال شد و سر از پا نمیشناخت. باورتون میشه اون روز همش الکی میخندید و همه غذاهاش رو هم از دست بابایی تا تهش خورد.

فرداش من یه آزمون استخدامی داشتم و با بابایی 7 صبح رفتیم و 12 اومدیم خونه. مامانم میگفت میرفت پشت در اتاقم و هی میگفت مامانی. ظهر هم دختر خالم و همسرش و دخترشون صبا خانم مهمونمون بودن.

فرداش رو بابایی استراحت کرد و عصری هم بیرون رفتیم و بعد شروع به جمع کردن وسایل کردیم و 29 اردیبشهت حرکت کردیم به سمت بابلسر.

توی راه آرشیدا زیاد اذیت نکرد و نصفش رو خواب بود و زیاد خستم نکرد. وقتی رسیدیم با دیدن حیاط و گلها و درخت و سبزه خیلی به هیجان اومد و نیم ساعتی اون دور و ور گشت و تو خونه نمیرفت.

تا فرداش سریع وسایل رو جا به جا کردیم و چمدونها رو به مقصد مشهد بستیم.

رفتیم خونه پدر و مادر همسرم و روز یکم خرداد به همراه عمه سمیه آرشیدا راهی مشهد شدیم.

مسیر رفت آرشیدا خیلی خوب بود و اذیت نکرد. 3 ساعت اول رو خواب بود چون 5 صبح حرکت کردیم. بعد از اون هم یه نیم ساعت خوابید ولی وقتی بیدار بود تو صندلیش مینشست و من یا عمش میرفتیم پیشش و باهاش بازی میکردیم و شعر میخوندیم.

تو مشهد هم که دیگه نگم چقدر شیطونی کرد و بهش خوش گذشت.

توی حرم که واسش بهشت بود حسابی هر طرفی که میخواست میدویید و ما 3 نفر شیفتی دنبالش میدوییدیم.

با تموم شیطنتاش به هممون حسابی خوش گذشت.

بهترین سفر مشهدمون بود. با شیرین کاریها و خنده هاش خستگی رو از تنمون درمیاورد.

خدایا شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت

5 خرداد از مشهد برگشتیم. یه روز خونه پدر همسرم بودیم و دیشب اومدیم خونمون.

3 روز خونمون هستیم و بعدش باید بریم تهران و بابایی بازم بره ماموریت.

خدایا این 2 سال کی تموم میشه؟؟؟!!!!!

حالا دیدید چه برنامه فشرده ای داشتیم ما!!!

خوب حالا میریم سراغ عکسای خوشگل خانم:

روز 29 اردیبهشت تو راه تهران شمال.

اینجا خوابش برده......

رسیدیم خونه و راضی نمیشد بیاد تو خونه.

 

 توی حیاط خونمون

 

اولین باری که آرشیدا به حرم امام رضا وارد میشود.

این هم از گلچین عکسهای مشهد.

بزودی پست بعدی رو با کارا و کلمات جدیدی که آرشیدا میگه میذارم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

آتنا مامان روشا یدونه
7 خرداد 92 16:09
به سلامتی خانوم زیارت قبول زائر فنقلی . سمانه جون صندلی ماشین آرشیدا راحته براش موقعی که میخوابه گردش آویزون نمیشه ؟ راحت کمربندشو میبندی توش دراز میشه یا نیمه خوابیدست؟ ما انقدر گشتیم آخر سر هم صندلی گرفتیم که من راضی نیستم زیاد خوابیده نمیشه روشا دولا میخوابه گردنش هم هی میوفته اینور هی میوفته اونور میخوام ببینم من حساسم یا همه صندلی ها اینجورین

مرسی خاله جون.
صندلیش موقع خواب راحته و گردنش اینور اونور نمیشه.بستن کمربندش خیلی راحت نیست و یکم قلق داره. حالت خوابیدش هم همونطور که میبینی کاملا خوابیده نیست نیمه نشسته هست. ولی به نظر میاد راحته. ما هم خیلی گشتیم و انتخابش به عهده همسرم بود هم از جهت ایمنی و هم از جهت راحتی.

قالب و تقویم اختصاصی کودکانه
7 خرداد 92 16:12
طراحی اختصاصی قالب وبلاگ با عکس نی نی شما با ارزان ترین قیمت و زیباترین طراحی نسبت یه باقی طراحان قالب وبلاگ های زیر از نمونه کار های ما می باشند http://vaniarashidi.niniweblog.com http://mounes_vahid.niniweblog.com با سفارش از اشانتیون بهره مند شوید
مامان یاشار
7 خرداد 92 20:31
زیارت قبول خانومی. اتفاقاً دقیقاً تو همون تاریخ مامان و مادر شوهر منم مشهد بودن. عکسای گل دخملی هم خیلی خیلی خوشگل بودن. یه عالمه بوس


مرسی عزیزم.
چه جالب شاید دخملی شیطون ما رو دیده باشن!!!
مامان زهرا
8 خرداد 92 2:48
بیائید تا هستیم همدیگر را لمس کنیم، سنگ قبر احساس ندارد . . .
راحله
8 خرداد 92 9:00
وای وای خداااا این عروس من چه جیییییییییگری شده با اون عینکش موووووش بوخوله تولو خوشکله بلا



یعنی تو عکس آخر ذوق از چشماش میباره الهی خاله فداش



واقعا بچه به این خوشتیپی کسی دیده عایا؟



مرسی خاله جون. تیپش به پای هوراد خان که نمیرسه...

soli مامان ادرینا
8 خرداد 92 15:17
زیارتت قبول عسل خالههههههه


وویییی این خانم خوشگله کیهه بابا انگشترشووو عینکشوووو ای جونمممم

چه جیگری شدی عسل خانممم
همیشه به سفر شادی باشی خوشگل خانممم ... یعنی عاشق نگاهتمممممممممممممممممممممم

مامانش برام ببوسشششش این خوشگل دخترووو ...

تازه خاله جون نمیدونی چه علاقه شدیدی به انگشترش داره....


خاله ریحان
8 خرداد 92 16:21
اصلا قیافه بچت خلافه تابلوئه...
دیدیم با مامان اینا عکساشو...


خلاف نیست خاله جون. فقط یکم شیطونه.چشمک
مامان تسنیم
9 خرداد 92 9:35
عزیزم زیارتتون قبول باشه
ماشاالله چه خوش تیپ شده
عینکش را برنمیداره؟
تسنیم ما که خودش را که نمیذاره عینک بزنیم به باباش هم اجازه نمیده عینک رو چشماش باشه اولین کار عینکش را برمیداره
چقدر حیاط خونتون خوبه دلم خواستخوش به حالتون


مرسی عزیزم. ای گاهی اوقات برمیداره سریع ولی بعضی اوقات هم با کلاس میشه و ورش نمیداره.
اونم به عینک ما رحم نمیکنه گاهی.
حیاطمون هم قابل شما رو نداره.بوسسسسسسسس
مامان ماهیار
9 خرداد 92 12:25
زیارت قبول مشهدی آرشیدا


مرسی عزیزم.
مامی آوید
11 خرداد 92 20:00
زیارت قبول خالههههههه..چه خانومی شدی ماشالا...مارو هم دعا کردی...
چه عکسای قشنگیییییییییییییی ...قربونتتتتتتتتتت برممممم مننننننن...
امیدوارم آقا امام رضا ع شما و مامان بابا رو در پناه خودش حفظ کنه


مرسی عزیزم. آرشیدا و من واسه همه دوستانمون دعا کردیم.
مامي عسل
12 خرداد 92 2:56
خدا حفظش كنه خيلي نازه


مرسی عزیزم.
زهره مامان آریان
13 خرداد 92 23:44
زیارت قبول خوشمل خاله.
راستی بی سروصدا میاد تو شهر ما و میرید؟؟؟
خونه پدرشوهرت بابلسره؟؟؟؟؟
هرجا هستین خوش باشین.


مرسی خاله جون. نه خونشون نکاست.
مامان محمد و ساقی
26 خرداد 92 19:25
سلام عزیزم
زیارت قبول
چه عکسهای خوشگللی.عاشق اون عکس تو ماشین شدم و با اون انگشتر تو دستش


مرسی برای همه دوستان دعا کردیم.
سارا
10 مرداد 92 4:58
عزیزم چه تریپی زده