آرشیداآرشیدا، تا این لحظه: 12 سال و 26 روز سن داره

آرشیدا خورشید زندگی ما

آرشیدای بامزه

1393/4/11 3:43
نویسنده : سمانه
1,418 بازدید
اشتراک گذاری

میخوام  کارا و حرفای بامزه آرشیدا رو تا یادم نرفته بنویسم. البته خیلی هاش یادم رفته.

بهش لقمه نون پنیر دادم بخوره. تو دهنش یه دور چرخونده بعد دراورده به من میده میگه مامانی بخور. میگم لقمه شماست خودت بخور. میگه نه بخور اجازه میدم.خنده

داشتیم عکس میدیدیم بهش میگم وای چقدر دلم تنگ شده روی شنای ساحل پا برهنه قدم بزنم. میگه ا دلت تنگ شده. میگم آره. میگه دوست داری ساحل رو؟ میگم آره. میگه فردا میبرمت. بخوابی بیدار شی میبرمت.خندونک

یه روزی دلم گرفته بود و با هم رفته بودیم پشت بوم. بهش گفتم دلم گرفته میخوام گریه کنم. گفت چرا؟ گریه نکن. من که دوست دارم برات این همه زحمت میکشم. آوردمت پشت بوم....

یه روزی دیدم یه چیزایی مثلا میذاره روی دشکش و پتو رو میکشه روش. گفتم چین اینا؟ گفت برادر و خواهرمن. خوابیدن. گفتم برادر و خواهر که الکی نیست. باید مثل رادین و امیر علی بیاد تو شکم مامان بعد تو بیمارستان بدنیا بیاد و اونوقت هم کوچولو هست و میمی میخوره بزرگ میشه بعد با هم بازی میکنید. حالا دوست داری برادر خواهر بیاد شکم مامان؟ گفت نه نمیخواممممممممممممم.زبان

اومده میگه مامان گوشیم زنگ خورد. میگم کی بود؟ میگه پارمیدا بود.تعجب

امروز بعد از خودن بستنی دست مامانم رب گوجه دید. میگه بده بخورم. گفتم حالت بد میشه بستنی خوردی. بیخیال شد. نیم ساعت بعد بابام بهش انگور میده میگه بیا بخور. میگه نه حالم بد میشه.زیبا

تو بیرون باد میومد میگه هوا باد نزن موهام خراب میشه مامانم شونه کرده.قه قهه

بابای متین براش تبلت خریده بهش میگه متین مبارک باشه تبلت خریدی. خیلی خوشگله.زیبا

متین رو جلوی در دیده میگه بیا تو. خواهش میکنم.خندونک

متین یه عروسک بهش داده و میگه اینو برای آرشیدا خریدم. آرشیدا میگه مرسی متین برام خریدی. خیلی باحاله.تعجب وقتی متین رفت عروسک رو بغل کرد و گفت متین برام خریده. مبارکم باشه.محبت بعدا از مامان متین پرسیدیم که قضیه عروسک چیه. گفت که مال بچه یکی از فامیلاشون بوده که اینجا جا مونده و باید بهش بدن.سبز

من موندم اینا در آینده چی میشن.(جهت یادآوری  آرشیدا 2 سال و متین 4 سالشه)سوال

وقتی آب میریزه روی لباسش چون تابستونه بهش میگم اشکالی نداره خنک شدی. اون روز لیوان آب رو خالی کرد روی فرش بعد گفت اشکالی نداره فرش خنک شد.قه قهه

دیگه ذهنم یاری نمیکنه.

خوب بریم سراغ عکس

عکس جامونده از بام سبز لاهیجان

این لباس رو خودم براش دوختم.محبتمحبتمحبت


متین و آرشیدا خندونک

 

اینجا این مدلی نشسته بود و گفت مامانی قورباغه شدم برام عکس بگیر.بوس

 

 

 

 

بچم در حال آشپزیبوس

 

حیاط خونه خاله مینا اینا

پسندها (5)

نظرات (5)

خاله ریحان
11 تیر 93 13:53
کلا به این نتیجه رسیدم هرچی بهش بگی یجا دیگه برمیگردونه به خودت خیلی نمکههههههههههههه خاله قوربون حرف زدنش بخورمش اندونرو
مامان امیرطاها
12 تیر 93 19:25
سلام خیلی زیبابود دخترگلتو ببوس التماس دعا
nayere
18 تیر 93 1:07
سمانه خودت که حرف نمیزدی این زبون شیرین رو از کجا در اورده این دخترت اگه الان پیشم بود میخوردمش کلی از حرفاش خندیدم بوووووووووووووووووووووووووووووووس
مامان سمی
4 مرداد 93 8:21
نفس من چقدر بزرگ شده و خانم عسلکم دوستت دارم خیلی وقته نیمده بودم نی نی وبلاگ ..عکسات و نوشته های مامان سمان به ذوقم آورد دوستت دارم آرشیدای من ماچچچ گنده رو لپات دخترک.....
کارلی
4 مرداد 93 9:38
فدای ژست گرفتنش بشم من