جا مانده از 15 ماهگی
این پست رو اختصاص دادم به حرفها و کارها و عکسهات که از 15 ماهگیت به جا مونده بود به خاطر نبودمون و فقدان رم ریدر.
بالاخره دیروز موفق به خرید یه رم ریدر دیگه شدم. فکر کنم پنجمی باشه.
به قول بابایی تو رم ریدر شانس نداریم. چند تاش که از همون اول خراب بودن و قبلی که سالم بود آرشیدا خانم زد و ناکارش کرد.
از دخمل طلام بگم که خیلی شیرین و بامزه شده.
یه روز روی مبل رفت از پشت باباش رد شه که باباش بهش تکیه داد و فشارش داد من گفتم نکن دردش اومد. بابایی گرفت بغلش کرد اونم با بغض گفت درد اومد.
چنر روز پیش هم بردیمش دکتر واسه چکاپ که خیلی ازش راضی بود و گفت قد و وزنش عالیه و ملاجش هم بسته شده. دکتر میخواست گلوش رو ببینه گفت دهنتو باز کن دندونات رو ببینم خانم گفت نه نه و روش رو میکرد اون ور. آخر سر مجبور شدیم سرش رو بچسبیم تا بتونه معاینش کنه. بعد هم عاشق چراغ قوه دکتر شد و میگفت اده من. دکتر گفت خیلی کلمه بلده و تعجب کرد. منم گفتم اسمشم بلده. ازش پرسیدم اسمت چیه گفت آچیدا. دیگه خانم دکتر غش کرد از خنده. و گفت آدم باورش نمیشه این صداها رو از یه بچه 15 ماهه میشنوه.
جدیدا لباساش یا لباسهای من رو سعی میکنه بپوشه. شلوارش رو هم درمیاره. جوراب یا شلوار رو توی پاش میکنه.
کارتهای با ما ش رو همه رو بلده و 70 درصدشون رو میگه. علاقه داره به یه میله ای چیزی آویزون بشه حالت بارفیکس. وقتی بابایی شنا میزنه اونم حالتشو میگیره. وقتی خمیازه میکشیم یا سرفه یا عطسه میکنیم ادامون رو درمیاره.
بهش بگیم ژست بگیر فوری ژست میگیره و میخنده. حتی اگه تو حالت شیطونی و کنجکاوی باشه.
دیروز توی فیلم نشون داد زنه رفت تو آسانسور سریع گفت آدادندور.
به تابلو میگه تابولو. به شامپو میگه دامپو . به سیب زمینی میگه سیب زی بی زی. به هدهد میگه هودو هودو.
و یه سری کلمه های دیگه که یادم نیست.
چند روزم هست که میگه قاشق طرف من نیار و فرار میکنه و به هیچ صراطی مستقیم نیست. میخواد خودش غذا بخوره که اونم بیشتر ریخت و پاش و شیطنت میکنه و خیلی خیلی کم میخوره. حتی قطره هاشم میخواد خودش بخوره هی قطره چکون رو میزنه تو شیشه و نوکش رو میک میزنه. من بهش میدم نمیخوره و باید با زور بهش بدم.
واقعا ناراحتم ازین موضوع و غصه میخورم.
مثلا صبح تخم مرغش رو درسته دادم دستش 2 تا گاز کوچولو زد و ولش کرد. براش ریز کردم 2 تا تیکه سفیدش رو خورد و دیگه لب نزد.
ظهر هم با ریخت و پاش فراوون 8 تا رشته ماکارونی خودش خورد. همین.
راستی یه خبر دندون هفتمش هم نوک زده بیرون. سومین دندون پایین سمت راست.
لثه هاش هم جای دندونای کرسی متورمه حالا تا کی دربیاد....
اینم عکسهای این روزهااا
اون شبهایی که میرفتیم ساحل با این دختر خوشگل که اسمش ستایش بود دوست شده بود و سه شب دیدش و جالبه واقعا از دیدنش ذوق میکرد.
این هم موهای سشوار کشیده خوشگلم.
اینم ژست خوشگلش
لواشک رو عمه هاش درست کرده بودن . خیلی هم خوشمزه بود.
اینجا خونه بابا جونش خوابش برده. ببینید چطوری ولوو شده جیگر مامان!!!
این هم سبک جدید غذا خوردنش که بعدش حموم واجب میشه.
ژستتو قربونننننننننننننننن
این هم خواب بعد از حمومش.
این هم ژستهای قرتی خانم با لباس جدیدی که عمه جونش براش دوخته.
این هم آش رشته خوردنش به سبک جدید. فقط قاشق پر رو بلند میکرد تا به دهنش برسه خالی میشد اونم قاشق رو لیس میزد. دیدم اینطوری هیچی نصیبش نمیشه یه تیکه نون بهش دادم .نون رو میزد تو آش و نون رو میک میزد. باز اینطوری یکم آبشو خورد.
بالاخره تموم شد. چه پست طولانی شد.ههههههههههههههه
ممنون از حوصلتون.