پایان دومین تابستان
سلام.
امروز 28 شهریوره و بابایی آرشیدا داره میاد پیشمون.
امیدوارم بهمون خوش بگذره و از تک تک لحظه های با هم بودنمون استفاده کنیم. چون تا چشم روی هم بذاریم دوباره باید بره و من و آرشیدا رو خونه عزیز بذاره.
امروز با هم رفتیم حموم و حسابی بهمون خوش گذشت و خندیدیم. وقتی میخواستم روی صورتش آب بریزم غر میزد منم روی صورت خودم آب ریختم و بعد خندیدم. چند بار که این کارو کردم گفت روی صورت من بریز.
و مثل من بعدش میخندید. منم میخندیدم و خنده هاش شدید تر میشد. خلاصه کلی رو صورتهامون آب ریختیم و خندیدیم.
دیروز به خانم همسایمون گفت آچ کانوم( حاج خانم). خیلی بامزه میگفت همه غش کردیم براش.
به استخون هم میگه استکون... به تلویزیون میگه تیویزون... به گردو میگه گدو...به بغل میگه ببل...به خمیر بازی میگه کمیل...بیشتر اوقات به خ میگه ک ولی بعضی اوقات هم درست میگه.
ماه و سلام رو هم درست میگه. دیشب روی سقف دنبال ماه میگشت و میگفت نیست. منم گفتم پدر جون بیاد میگم ببرتت پشت بوم ماه رو نشونت بده.
یاد گرفته دست میده میگه حال شما.
یه سیدی آموزش زبان داره بهش میگه هلو جان(hello John). دیروز داشت میدیدش که اومد دستشو دراز کرد جلوی عزیز و گفت هلو (hello).
یه اسباب بازی براش از نمایشگاه گرفتم که حیوونای کوچیک هست و از دست و شکمشون به هم وصل میشن. البته فقط سر حیوونا مختلفه. بدن همه یه شکل هست. توی اونها شیر هم هست. یه روز شیر رو گرفتم جلوش و گفتم سلطلان جنگلم من .قوی ام من. شیرم من. کلی خوشش اومده و همش میره شیر میاره و میگه شی یم من یعنی شیرم من رو برام بخون.
شبا هم میره تو رختخوابش دراز میکشه و میگه لالا کنیم.
اینم عکسای جدید نفس خانوم:
چند روز پیش که رفتیم پارک دیدیم از طرف شهرداری همچین فضایی درست کرده بودن تو پارک که بچه ها نقاشی بکشن و بعد جایزه میدادن.
دیدم آرشیدا محو تماشاشون شده و نمیره سرسره بازی براش یه برگه گرفتم و نشوندمش نقاشی بکشه ولی هیچی نکشید و فقط بچه ها رو تماشا کرد.
ببینید چه بلایی سر تخته وایت بردش آورده
اینم بازی جدیدشه که کلاه حموم منو میکشه روی صورتش و چشم بسته دنبال من میگرده تو خونه و وقتی صداش کنم میاد طرفمو پیدام کنه کلی ذوق میکنه و کلاهشو درمیاره و دوباره میذاره سرش و این بازی همچنان ادامه دارد...
این هم یک ساعت پیشه که از حموم اومدیم موهامون رو ویو کشیدیم. ببینید چه ناز شده.
اینم عسلم در حال گفتن گووجه. مامان فدای حرف زدنش بشهههههه