این روزهای دلبرم و دندون دهم
این روزهای دلبرم به شیطنت و بازی و بدو بدو وخنده و گاهی هم گریه برای رسیدن به خواسته های نابه جاش میگذره.
این روزها اگه هر روزم وبلاگ رو آپ کنم مطلب جدید برای نوشتن هست چون هر روز کارا و حرفای جدید داره دلبرم.
عاشق اینه که قوطی دستمال مرطوب رو بگیره و دستمالهاش رو دربیاره به همه جا بماله و وقتی هم ازش بگیرم کارش فقط گریس.
عددهای 1 تا 10 کارتهای با ما رو براش روی یخچال چسبوندم و نشونش میدم. دیشب یخچال رو نشون داد و گفت سه چار. و منو میکشید به اون سمت. منم نشسته بودم . آخرش بلوزم رو کشید و گفت بلن شو.
منم که اولین بار بود این جمله رو میگفت دلم ضعف رفت و بغلش کردم و فشارش دادم و بردم نشونش دادم.
همون شب به عزیزش هم گفت آداس آداس که بهش آدامس بده و به اون هم گفت
بلن شو. که بره براش بیاره.
چند روز پیش تو بدو بدو بازی با پدر جونش دویید سمت من و گفت پلا کن ( یعنی فرار کن).
از عزیز یاد گرفته به توپش میگه شی بلا ( شیطون بلا).
پسر همسایه رو صدا میزنه متین. و وقتی جلو درشون دمپاییش رو میبینه میگه دمپایی متین. و هی صدا میزنه متین متین.
به خاله شادونه میگه آله شون. به پروانه میگه پب بانه. به پیانو میگه پانو. به ماکارونی میگه ماک کونی.
میره گوشه دیوار وایمیسته و میگه گوشه. به کارتون میگه کاتون. به ناخن میگه ناکون.
اگه جاییش اوف بشه میگه اوخخخخ و میاد و میگه بوس و اونجا رو میماله. بعد اگه بپرسیم چی شد و کجا خورد. میره صحنه رو بازسازی میکنه. خیلی با مزه س این حرکتش.
چیزی نخواد میگه نخا.
یه کلمه من دراوردی هم داره که دوروزه میگه و خیلی بامزس. به کفشدوزک میگه بی بیش.
دیگه چیزی یادم نمیاد از حرفا و کارای بامزش.
راستی دیروز در تاریخ 92/6/16 در سن 17 ماه و 4 روزگی دهمین دندونش ( آسیاب کوچیک بالا سمت راست) هم نوکش زد بیرون. 2 تا آسیابهای پایین مونده که بزنه بیرون و مدتی راحته تا نیشهاش دربیان.
اینم عکسای جیگول بلای من:
چند روز پیش در حال برگشت از پارک
اینجا هم از حموم اومده و داره بیبی انیشتین میبینه و بی حال شده.
اینجا هم دارم سشوار میکشم موهاش رو.
اینم خواب الان فرشته ناز من.