دو ماه و نیمگی آرشیدا
سلام سلام .
من اومدم که از خاطرات این چند روز آرشیدا بگم.
پدر جون و مادر جون آرشیدا رفتن و من و بابایی کلی دلمون گرفت.
راستی روز 24 ام تولد من (مامان آرشیدا ) بود و یه کیک گرفتیم و یه جشن 5 نفره گرفتیم.
آرشیدا هم موقع عکس گرفتن بد اخلاق شد و همش گریه کرد.
یه عکسش که از همه بهتر شد رو میذارم.
امشب هم بابایی داره برای کارش میره تهران و عمه سمیرا اومده پیشمون که تنها نباشیم. الانم داره باهات بازی میکنه.
اینم چند تا عکس جدید آرشیدای نازم:
بعد از تولد در حالیکه از خستگی بغل مادر جونش خوابیده
آرشیدا در حال رانندگی
آرشیدای نازنازی
آرشیدای شیطون
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی