اولین بیرون رفتن آرشیدا با پاهای کوچولوی خودش
یه خبر مهم.
دیروز که دوم فروردین سال 92 بود من و آرشیدایی خونه تنها بودیم. ( پدر جون و مادر جون برای شیرینی خورون پسر خالم علی آقا به خونه خالم که شهرستانه رفته بودن)
منم ازین فرصت استفاده کردم و گفتم آرشیدا رو برای اولین ببرم بیرون که راه بره البته با گرفتن دستش نه به تنهایی. این شد که آماده شدیم و گفتم تا سر کوچه هم شده ببرمش.
وقتی رفتیم بیرون و خودش راه میرفت خیلی خوشحال بود و به همه جا خوب نگاه میکرد فقط طبق عادت تو خونش هر جا یه آشغال کوچولو میدید زوم میکرد روش و میخواست برداره و بخورش. که منجربه نشستن چند بارش شد.
تا سر کوچه رفتیم و خورد زمین و دیگه برگشتیم ولی نیم ساعتی هم توی پارکینگ چرخید و کیف کرد.
کلید رو که ازش گرفتم درو باز کنم زد زیر گریه و دلش نمیخواست بریم خونه.
اینم عکسها:
امیر طاها جون مهمون کوچولوی امروزمون
بقیه عکسها رو در ادامه مطلب ببینید:
مامانی بیا تو در آسانسور رو ببند بریم دیگه. ای بابا!!
این در چرا باز نمیشه؟؟
کلید رو بالاخره از مامانی گرفتم. آخه میترسم گمش کنه!!!
عجب هوای خوبیه. به مامانی بگم هر روز منو بیاره بیرون.
میشه عکس نگیری زودتر بریم تو کوچه؟؟؟