آرشیداآرشیدا، تا این لحظه: 12 سال و 19 روز سن داره

آرشیدا خورشید زندگی ما

عکسای جدید

سلام. من اومدم عکسایی که تو پست قبلی قول داده بودم رو بذارم. اینم گلچین عکسایی که خونه بابا جون گرفتیم:     اینم لباسی که عمه سمیرا جون واسه شما دوختن. دستشون درد نکنه. ...
19 تير 1391

عکسای خونه مادر جون

سلام به آرشیدای گل من. نفس مامان بالاخره 3 ماهه شد. این روزا خیلی بلا شدی و برای اینکه بغلت کنیم کلی خودت رو لوس میکنی و قر و عشوه میای. باهات که حرف بزنیم و نازت کنیم کلی میخندی و قهقه میزنی. آینه رو هم خیلی دوست داری و جلوش میخندی  . تلویزیون هم خیلی دوست داری و جلوش میخ میشی ولی سعی میکنم جز بیبی انیشتین نذارم ببینی. جغجغه و عروسکات رو دیگه از دستم راحت میگیری و میذاری تو دهنت. همینطور دست خودت و دست من رو.... احتمالا تا چند روز دیگه باید دوباره بریم تهران چون بابایی داره میره ماموریت. اینم چند تا عکس از خونه پدر جون مهربونت: آرشیدای خشن   آرشیدای خوش ت...
16 تير 1391

خونه مادر جون

سلام به نفسم عشقم  عمرم...... دختر نازم دو روز دیگه سه ماهگیت تموم میشه و وارد ماه چهارم زندگیت میشی. مامان قربونت بره 3 ماهه که داری شبها و روزها رو کنار من و بابایی میگذرونی. به زندگی ما شور و نشاط وصف ناشدنی دادی. با همه خستگی ها و بی خوابی ها و گریه هات که برای من غیر قابل تحملن ولی عاشق تک تک لحظه هاشم. یک لحظه با تو بودن رو با تموم دنیا عوض نمیکنم و خدا رو شکر میکنم که تو فرشته کوچولو رو به ما داد. همیشه دعام اینه که سالم باشی حالا هر چقدر میخای گریه کن و ما رو اذیت کن فدای سرت. چند روزه اومدیم خونه پدر جون و مادر جون. اینجا تو روز خیلی نق میزنی و بد خواب میشی. یعنی خوابت میاد و نمی...
10 تير 1391

دو ماه و نیمگی آرشیدا

سلام سلام . من اومدم که از خاطرات این چند روز آرشیدا بگم. پدر جون و مادر جون آرشیدا رفتن و من و بابایی کلی دلمون گرفت. راستی روز 24 ام تولد من (مامان آرشیدا ) بود و یه کیک گرفتیم و یه جشن 5 نفره گرفتیم. آرشیدا هم موقع عکس گرفتن بد اخلاق شد و همش گریه کرد. یه عکسش  که از همه بهتر شد رو میذارم. امشب هم بابایی داره برای کارش میره تهران و عمه سمیرا اومده پیشمون که تنها نباشیم. الانم داره باهات بازی میکنه. اینم چند تا عکس جدید آرشیدای نازم:  بعد از تولد در حالیکه از خستگی بغل مادر جونش خوابیده      آرشیدا در حال رانندگی      آرشیدای نازنازی      آرشیدای شیطون ...
30 خرداد 1391

خنده های آرشیدا

سلام به دختر نازم و دوستای گلم. از آرشیدا بلا بگم که این روزا شیطون تر شده و صداهای باحالی از خودش درمیاره. وقتی باهاش حرف میزنیم و صدا در میاریم ذوق میکنه و دست و پا میزنه و صدا درمیاره از خودش. الانم پدر جون و مادر جونش اومدن دیدنش. دو روزه که اینجان و حسابی باهاش بازی میکنن و آرشیدا هم کیف میکنه. منم خیلی خوشحالم این روزا. چون هم پدر مادرم اومدن پیشم هم اینکه آرشیدا داره خیلی تغییر میکنه و هر روز کارای جدید میکنه که آدم رو سر ذوق میاره. عروسکا و جغجغه هاش رو با دستش میگیره و تکون میده. وقتی باهاش حرف میزنی جواب میده. خیلی نفسه. میخام بخورمش. خدا رو شکر میکنم واسه دادن آرشیدا به من و همسرم و از بودنش واقعا شادم. اینم چند تا ع...
26 خرداد 1391

آتلیه مامانی

سلام . مامان باز اومده با عکسایی که از آرشیدا جون گرفته. این روزا آرشیدا یکم بی حال بود به خاطر واکسن. دیشب هم بیقراری میکرد و تا 4 بیدار بود و نق میزد و گریه میکرد. مامان فداش بشه کلافه بود بچم. امروز بهتره. الان بابایی بغلش کرده و دارن با هم  بیبی انیشتین میبینن. اونم داره با دقت نگاه میکنه و یه صداهایی از خودش درمیاره. البته بعضی اوقات هم این ور و اون ور رو نگاه میکنه. ولی در همین حدش هم خوبه . اینم عکسایی که دیروز ازش گرفتم:     ...
23 خرداد 1391

عکس 70 روزگی

سلام به دخمل نازنازی من که هر روز نازتر از روز ناز تر از قبل میشه. یه نفسیه که نگو. مامان فداش بشه. واکسنش رو هم با چند روز تاخیر زد. موقع زدنش یکم گریه کرد و جیغ کشید ولی زود ساکت شد. الانم یکم بی قراری میکنه و براش کلی لالایی خوندم و رو پام گذشتم تا خوابید. دخترم وزنش شده ٥٤٠٠و قدش ٥٩سانت و دور سرش ٣٩سانت. خلاصه خانمی شده برای خودش. اینم عکسای جدید از آرشیدا نفس: ای بابا باز قاطی شد. نوبت کدوم انگشت بود بخورمش؟؟؟؟     مامان عکس نگیر بذار پیراهنمو درست کنم.       مامان تو ماشینم ازم عکس میگیری؟؟؟؟     من که خوابیدم دیگه شما هر چی میخاین عکس بگیرین. ...
20 خرداد 1391