آرشیداآرشیدا، تا این لحظه: 12 سال و 24 روز سن داره

آرشیدا خورشید زندگی ما

مامان خیاط

1393/2/27 1:12
نویسنده : سمانه
1,798 بازدید
اشتراک گذاری

دیگه دارم الکی الکی واسه خودم خیاط میشم.چشمک

واسه خاله ریحان یه بلوز. واسه خودم یه تونیک و واسه عزیز یه دامن دوختم. واسه شما هم یه تاپ و شلوارک خوشگل. خیلی بهت میاد و ناز میشی وقتی میپوشیش.بغل

امروز داشتی واسه خودت بازی میکردی دیدم داری شعر لیتل استار رو که توی بیبی انیشتین میخونه زمزمه میکنی. کلی ذوق کردم.بوس

پیشرفتت تو زبان هم خوب بوده و حیوونهای:  پروانه. گربه. سگ. گاو. ببر.گوسفند. ماهی. اردک. اسب. گورخر. موش. طوطی. فیل. خرگوش. شیر. زرافه .قورباغه. شتر رو بلدی. تشویق

مثلا یه جا عکس شتر ببینی میگی شتر چی میشه کمل. مامان بخورتت.تشویق

خلاصه خیلی خوردنی شدی.

بعضی وقتا هم لباتو غنچه میکنی و صدای ماچ درمیاری از دور میدویی میای لپمو بوس میکنی. قربونت برم مهربون مامان.بوس

دیروز هم بشکاف رفت تو دستم دستمو برید آخ و واخ کردم. گفتی چی شده بهت گفتم. دوییدی رفتی کرم رو آوردی و گفتی بده برات کگم بزنم. وقتی زدی هم گفتی دیگه خوب شد نمیسوزه. مامان فدات بشه.محبت

پریروز خونه دوستم سمیه رفتیم و با رادین بودی. هر کاری میکرد حسودی میکردی و همش داد و گریه راه مینداختی. اونم از صدات میترسید و گریه میکرد. خلاصه پدرمون رو دراوردید شما دو تا.خسته

دیشب هم خونه همکارای پدرجون مهمونی بودیم. 5 تا بچه بودید اونجا و حسابی بازی کردید و وقتی اومدیم تا یه ربع تو ماشین گریه کردی تا حوابت برد. سوت اونجا به بچه 7 ماه از خودت کوچیکتر که داشت اسباب بازیش رو میخورد گفتی نخور میکروب داره مریض میشی. یه بار هم که همون بچه سرفه کرد دویدی و رفتی زدی پشتش.خندونک

اشتهات کماکان افتضاحه و واقعا اذیتم میکنه.غمگین

امروز با هم کاردستی درست کردیم. یه دفتر درست کردم و کاردستیهات رو با تاریخ روش میچسبونم که بعدا از دیدنش لذت ببری.زیبا

اینم عکسای این روزها:

آرشیدا و رادین

رادین کوچولو وقتی آرشیدا خواب بود.

 

آرشیدا و طه کوچولو

 

لباس جدیدی که برات دوختم.محبتمحبتمحبت

 

کاردستیهای امروزمون. با تشکر از سوسن جون مامان آترینا که عکس این کاردستیها رو که برای آترینا درست کرده بود گذشت و ما هم درستش کردیم.

پسندها (3)

نظرات (6)

خاله ریحان
27 اردیبهشت 93 18:43
افرین خیلی خوب شده تاپ شلوارکه چه استعدادهای نهفته ای داشتیم بی خبر بودیماااااااااا......منم یکم سرم خلوت شه بیوفتم رو چرخم بدوز بدوز کنم. این جقله به کی رفته عشوه هاش ما که تو خاندانمون نداشتیم از اینجور موردا
ماهیار
28 اردیبهشت 93 1:53
وای چه دختری و چه مامانی ....................واه.................
nayere
9 خرداد 93 23:37
به به چه مامان هنرمندی چقدر هم به ارشیدا میاد از این لباسا واسه ماهم بدوز سمانه جون
سمیه
10 خرداد 93 17:44
خیلی خوشگان جفتشون قربونشون برم
الناز
15 خرداد 93 20:38
سلام دوست عزيز! وبلاگ خيلي زيبايي داري! لطفا به منم سر بزن! و برام نظر بذار که بدونم اومدي! منتظرما! -------
آرزو جونی ( مامان سانیا گلی )
22 خرداد 93 1:26
سلام سمان جونم آرشیدا جون خوبه ؟ دلم خیلی براتون تنگ شده .. هر وقت میام کلوب هیچ کس نیست به به خانم هنرمند که بودی هنرمندتر هم شدی .. خیاطی .. آفرین چه لباس خوشگلی دوختی خانمی .. مبارک آرشیدا جون باشه کلاس رفتی یا همین طوری خودت شروع کردی ؟؟ راهنمایی کن ما هم راه بیوفتیم