آرشیداآرشیدا، تا این لحظه: 12 سال و 20 روز سن داره

آرشیدا خورشید زندگی ما

اولین روز سال 93

1393/1/2 15:13
نویسنده : سمانه
1,245 بازدید
اشتراک گذاری

اولین روز سال 93 رو با دیدار اهل قبور آغاز کردیم.

صبح یکم فروردین من و آرشیدا و عزیز و پدر جون به بهشت زهرا رفتیم و سر مزار پدربزرگ و مادر بزرگ و مادر پدربزرگ مادریم رفتیم. دلم از نبودنشون گرفت . جاشون بین ما خیلی خالیه . دومین نتیجشون رو ندیدن و رفتن.  آرشیدا از نعمت وجود پر برکتشون محرومه. ناراحت

عصر هم به خونه خاله مینا اینا رفتیم و شام هم اونجا بودیم. آرشیدا طبق معمول حسابی شیطنت کرد و من از کاراش حسابی حرص خوردم. برای اینکه یکم بشینه و شیطونی نکنه مجبور شدم گوشیم رو بهش بدم و اونم کلی با پو بازی کرد و کارم نتیجه بخش بود.عینک

شب هم توی راه برگشت نزدیکای خونه خوابش برد و اومدم گذشتم توی رختخوابش و تا 9 صبح خوابید.

امروز دیدم کلاه بافتنیش رو برداشته و سرش میذاره و به خودش میگه کلاه منه. مامانیم بافته. چه خوشگله!!!!

شعر توی ده شلمرود حسنی تک و تنها بود رو با هم میخونیم و بیشترشو حفظ شده و خیلی خوب میخونه. شعر جوجه جوجه طلایی رو هم میخونه.

راستی دوستان شعرهایی رو که به بچه هاتون یاد میدید و تو وبهاتون بنویسید که دیگران هم استفاده کنن. منم دیگه دارم با کمبود شعر مواجه میشم. آرشیدا خیلی شعر دوست داره.

چند روزه خیلی به من میگه سمانه. بدم نمیاد ازینکه بهم بگه سمانه. ولی مامانی هم قشنگه. نمیدونم میذارم به عهده خودش هر چی دوست داشت صدام کنه.

از وقتی از شیر گرفتمش بزنم به تخته گوش شیطون کر خوابیدنش بهتر شده ولی غذا خوردنش نه تغییری نکرده و با مکافات غذا میخوره و یه قاشق رو توی دهنش نگه میداره و با کلی تهدید و تشویق قورت میده یا گاهی هم نمیده و میریزه بیرون بعد از یه ربع.کلافه

اینم عکسای سال تحویل و یکم فروردین:

چند ساعت قبل از تحویل سال

 

آرشیدا و سفره هفت سین نوروز93

 

 

مزار باباربزرگ مهربون و دوست داشتنیم که تو کودکیم خیلی ازش خاطره دارم و 20 ساله ندیدمش.

 

 

آرشیدا در حال قرآن خوندن برای بابا بزرگمقلبقلبقلب

مزار مامان بزرگ مهربون و فرشتم که 10 ساله ندیدمش ولی مهربونیاش همیشه تو ذهنمه و جای خاصی تو قلبم داره.

 

 

خونه خاله مینا اینا در حال شیطنت.زبان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

خاله ریحان
2 فروردین 93 23:52
آخی کاش منم بودم میرفتم سرخاکشون چه نشسته با مامان قرآن میخونه فداش بشم من...خاله قربون شیطنتاش پوو از دستش ذلیل شد
عاطفه مامان انیتا
3 فروردین 93 17:43
سلام عزیزم عیدتووون مبارک ایشالا سال خوبی داشته باشید به چه ارشیدا خانوم نازشده..چه لباسهای خوشملی عزیزم خدا پدر بزرگ ومادر بزرگ روبیامرزه رو حشون شاد... به ماهم سر بزن...اپیم
آتنا مامانیه روشا یدونه
7 فروردین 93 13:45
و اینبار ، اسبی سفید متولد میشود... نامش صلح است و برکت،نجات است و آزادی، همدلی و همراهی،اسبی با نعلهای طلایی. آرزو میکنم اسب امسالتان، بالدار باشد و بر آسمان آرزوهایتان به پرواز درآید. با یه عالمه بوس برای آرشیدای گلم و مامانی عزیزش
مامان تسنیم
11 فروردین 93 22:39
azizam tavLADODESH MOBARAK VAAAAAAAAAY KE CHE ZUD GOZASHT IN 2 SAL KHEYLI DUSTESH DARAM ARSHIDAYE GOL RA
مامانی درسا
12 فروردین 93 2:04
عزیز دل نولدت مبارک انشاالله در پناه خدا و زیر سایه مامان و بابا بهترینها رو تجربه کنی 120 ساله شی گلم
✿✿✿ الهه مامان روشا جون✿✿✿
8 اردیبهشت 93 0:39
خدا همه رفتگانتونو بیامرزه دوستم. من یه سری شعر جدید یاد گرفتم حتما میذارم تو وب روشا.ایشالا به کارت بیاد. ای جان آرشیدا جونمم داره قرآن میخونه.