کوتاهی مو در آستانه دو سالگی
امروز 14 اسفند بود و کمتر از یک ماه مونده به 2 سالگیت. یهو به سرم زد که موهات رو کوتاه کنم. از اونجایی که باباییت خیلی دوسشون داره و نمیخاد کوتاه بشن بهش نگفتم و دست به کار شدم. آخه پایین موهات خیلی تو شونه زدن گره میشد و اذیتت میکرد. البته یه کوچولو پاییناشو کوتاه کردم و یه چتری هم واست درستیدم. خیلی ناز شدی. کل زمان کوتاهی مو( به قول خودت قچ قچ) هم اصلا تکون نخوردی و همکاری کردی. البته یه چرب لب دادم دستت و داشتی باهاش حال میکردی.
یه روز طبق معمول غذاتو نمیخوردی پدر جون گفت من بخورم و یه قاشق پر کرد و برد طرف دهنش که مثلا بخوره ولی نخورد. تو اومدی جلو و با شیطنت نگاهش کردی و گفتی چی شد نخوردی؟؟؟؟
جدیدا هم تلفن رو برمیداری یه چیزایی میگی و بعد میگی قلفانت کدابض( قربانت خدافظ)
دیروز هم مهمون میخواست بیاد زنگ رو که زدن من و عزیز دوییدیم دنبال روسری تو هم شروع به دویدن کردی و گفتی وای خدای من گل سرم کو؟؟؟
عکسای جیگیلی من:
جای مورد علاقش
در حال خوردن بستنی. تنها چیزی که خودش با قاشق میخوره.
اینم بعد از کوتاهی موهاش
خیلی تغییر کرده نه؟؟؟