بداخلاقیییییییییی
سلام.
دخترکم این روزها خیلی بداخلاق و بد خواب و غرغرو شدی.
چون داره دندونهای نیش پایینت درمیاد. نیشهای بالاییت تو ماه قبل درومدن.
خیلی خیلی اذیتم میکنی. ولی چاره ای نیست تحمل میکنم بخاطر همه شیرین زبونیهات و کارهای دوست داشتنیت.
برای هر چیز کوچیکی لج میکنی و کلی گریه میکنی و جیغ میزنی.
متین پسر همسایه که همیشه میومد پیشت دیگه هیچ اسباب بازییت رو بهش نمیدی و هر چی برداره جیغ میزنی بده من و اگه نده کلی گریه میکنی و اشک میریزی. 2 بارم هلش دادی و گریش رو دراوردی.
پریشب تو خواب شیر میخواستی چشم بسته گفتی میمی میخورم دربیار. کلی خندم گرفت ازین حرفت.
وقتی هم نمیخوای دیگه بخوری میگی توش بذار.
رنگ نارنجی و خاکستری و مشکی رو درست میگی از کتاب رنگهات.
به ترازو میگی تلازول. و میری روش و میگی چن کیلویی؟
شبا با مامانم تو خونه دنبال بازی میکنید و همش میری بهش میگی عزیز بدو بدو کنیم.
وقتی هم من میگم بیا با من بدو بدو کن میگی نه عزیز بدو بدو کنیم.
کله ملق هم داری یاد میگیری و هر شب تمرین میکنی. بعضی اوقات بتنهایی هم خیلی خوب میزنی.
پریشب رفتی روی صندلیت و میخواستی بپری گفتی اک دو سه چهار پنج شش بعد من گفتم هفت هشت بعدش شما گفتی نه ده.
به ممنون میگی مندون. به سپاس گذارم میگی سپاس گذالم. خیلی با مزه میگی این کلمه رو.
دیگه چیزی یادم نمیاد. بریم سراغ عکسات:
آشپزخونه صبحا آفتاب میفته و شما هر وقت میبینی آفتاب افتاده شلوارت رو میزنی بالا و میای آفتاب میگیری. و میگی آتاب
داره پپا پیگ میبینه. بهش میگه پپا پیس
اینجا هم با دوستش متین دراز کشیدن.
اینجا هم اومده روی میز کامپیوتر فضولی کنه.