رادین 1 ماهه
امروز که 11 آذر بود من و آرشیدا رفتیم دیدن رادین 1 ماه و 1 روزه خاله سمیه.
دفعه قبل وقتی 5 روزه بود با همسری رفتیم دیدنش و آرشیدا رو نبردیم.
حسابی به رادین حسودی میکرد و نمیذاشت من بغلش کنم و خیلی بامزه وقتی خاله سمیه داشت آروغ رادین رو میگرفت اومد روی پای من دمر دراز کشید و به کمر خودش زد یعنی بزن پشت کمرم.
چند روز پیش خوابش خیلی به هم ریخته شده بود و 3 نصفه شب خوابید و 12 ظهر بیدار شد و در طول روز با اینکه بیرون رفتیم و کلی پیاده روی هم کرده بود نخوابید. در کمال ناباوری ساعت 7/5 شب سر شام چرت میزد و همونجوری خوابش برد. منم فقط دعا میکردم که تا صبح بخوابه و یه وقت 12 شب بیدار نشه که بخواد دوباره خوابش به هم بریزه.
خلاصه اون روز 6:45 صبح بیدار شد و شیر خورد ولی نخوابید و رفت بیرون اتاق پیش مامان و بابام.
بابام بغلش کرد. مامانم گفت باهاش بازی نکن و ببر پیش سمانه که شیرش بده و بخوابه.
آرشیدا سریع و خیلی بامزه گفت نه اشکال نداره سمانه لالا کرده. دیگه همه مردیم از خنده.
میره روی مبل و میگه اک دو سه و میپره تو بغلم. تا 5 هم میشمره ولی بقیش رو با کمک من یکی درمیون تا 10 میگه.
جدیدا به خوردن خامه و نون علاقه پیدا کرده و نون میزنه توش و میخوره. میگم آرشیدا چی میخوری؟ میگه کامل و نون.ههههههه
صبح که بیدار میشه وقتایی که میخوام صبحانه نون و پنیر بهش بدم میگم نون و پنیر و چایی یه صبحانه حسابی. اونم وقتاییکه هوس نون و پنیر میکنه میگه حسابی بخوریم.
از شعر عروسک قشنگ من قرمز پوشیده این قسمتشو میخونه: علوسک من چشاتو با کن وختیکه شب شد اونوخ لالا کن.
راستی یادم رفت تو پست قبلی بنویسم که یه هفته بعد از دندون 13 هم دندون 14 همش که اون یکی نیش بالا بود هم بیرون زد و الانم نیشهای پایینش سخت متورمه و بیقراری میکنه.
دیشب هم 4:30 صبح با گریه بیدار شد و تا 6 بیدار بود. معلومه درد داشت دندونش.
امیدوارم زودتر دربیاد و راحت بشه.
اینم عکسای امروز آرشیدا و رادین کوچولو:
وروجک خودش رو بزور تو کریر رادین فرو میکرد.
اینم 2 تا عروسک که قرار بود خواب باشن ولی رادین کوچولو تا اومد رو زمین بیدار شد. از قرار معلوم باباییش به خوابیدن توی بغل عادتش داده.
اینم رادین 1 ماه و 1 روزه عسل خاله. با دستش هم عدد 1 رو نشون میده.هههههههههههههههه