آرشیداآرشیدا، تا این لحظه: 12 سال و 19 روز سن داره

آرشیدا خورشید زندگی ما

خداحافظ ای داغ بر دل نشسته

1393/7/24 5:03
نویسنده : سمانه
3,379 بازدید
اشتراک گذاری

سلام.

بعد از سه ماه از آخرین نوشتم تو وبلاگ اومدم با قلبی آکنده از درد و رنج بدترین واقعه زندگیم رو اینجا ثبت کنم.

برای تو مینویسم آرشیدا. فقط برای تو. که شاید بعدها بفهمی مامانت و خانوادش چه درد و رنجی رو تحمل کردن توی این روزها.گریه

گریهحاضرم تموم دنیام رو بدم

همه روزامو همه شبهامو بدم

بشنوم این حادثه یه خواب بوده

یه توهم یا مثل سراب بوده

شاید این یه عمری غم کمم بوده

این مصیبت مهر آخرم بوده

خدا میخام امشبو فریاد بزنم

اونکه بردیش تنها خواهرم بوده

اونکه بردیش همه خاطرات  من با اون بود

اونکه بردیش شیشه عمر منم با اون بود

اونکه بردیش همه جسم و جون و روح و قلب من با اون رفت

اونکه بردیش همه بغض خستگیم با اون بود.گریه

 

آرشیدای گلم تنها خواهرم و تنها خاله تو از بینمون رفت و آسمونی شد. باورش هنوز برام سخته که دیگه بینمون نیست. خاله ریحانی که عاشقت بود. ریحانی که وقتی من 2 سال و 8 ماهه بودم بدنیا اومد و تموم خاطرات بچگی و مجردی من با اون بود. همبازی و همدرد و همراز هم بودیم. وقتی از زندگی و مدرسه و حتی مامان و بابا دلمون میگرفت تو بغل هم گریه میکردیم. چقدر دعوا و کتک کاری میکردیم و دوباره آشتی میکردیم و میخندیدیم. همیشه پشت همدیگه درمیومدیم. به فاصله دو هفته از هم نامزد شدیم. توی یه روز جشن عقد گرفتیم. و توی یه سال عروسی کردیم. تو سن 28 سالگی منو تنها گذاشت و رفت بدون خداحافظی. بعضی وقتا خودخواهانه میگم کاش مریض بود که میدونستیم رفتنیه و باهاش خداحافظی میکردیم. ولی تو اوج زیبایی و جوونی و شادابیش با یه عالمه آرزوهای کوچیک و بزرگ به خاک سپردیمش. هنوز مادر نشده بود. میخواستن برن خونه جدید و برای اون خونه کلی ذوق داشت. این حادثه واسه هممون ناگوار بود و شوککمون کرد.

با رفتنش خیلی تنها شدم. دیگه نه خواهری دارم و نه برادری.

فقط مامان و بابام برام موندن که هر کدومشون یه کوه غم روی دوششون هست و من باید کمکشون کنم این درد و رنج از پا درشون نیاره.

بعد از تموم شدن ماموریت بابات خوشحال بودیم که میریم بابلسر و سه تایی خوش و خرم زندگی میکنیم ولی دست تقدیر نقشه های دیگه ای برامون داشت. بعد از این حادثه تلخ من دیگه نمیتونستم مامان و بابام رو تنها بذارم. بابات هم با من هم عقیده بود که باید بیایم پیششون. فعلا ماموریت گرفته واسه تهران و پیش عزیز و پدر جون هستیم. احتمالا بعدش هم انتقالی میگیره و کلا اینجا میمونیم.

ناراحتی ما روی روحیه تو هم اثر داشته و خیلی لجباز شدی و اذیت میکنی. سعی میکنم کارات رو تحمل کنم ولی بعضی وقتا واقعا کم میارم.

داشتم نظرات وبلاگ رو میخوندم تو همه پستها نظرات خاله ریحان هست. واقعا عاشقانه دوست داشت. برات متاسفم که خاله به این مهربونی رو از دست دادی.غمگین

الان که نمیفهمی ولی بعدا جای خالیش رو تو زندگیت احساس خواهی کرد.

اولین عکست با خاله ریحان توی بیمارستان در ساعات اولیه تولدت.محبت

 

آخرین عکست با خاله ریحان 2 ماه قبل از رفتنش تو بام سبز لاهیجان.محبت

 

خدایا تو این دو ماه هیچوقت ناشکری نکردم و حتی یه بار هم نگفتم چرا ما؟. چون میدونم حکمت کار رو فقط خودت میدونی و بس. فقط ازت میخوام به دل پدر و مادر و همسر و خاله هام و خودم آرامش و صبر بدی تا این غم بزرگ رو تحمل کنیم. خدا جونم ازت میخام ریحانه عزیزم که مثل اسمش گل خوشبو بود رو مورد رحمت و مغفرت خودت قرار بدی و به روحش آرامش بدی و جایگاه بلندی بهش بدی. ازت میخام بهم صبر و تحمل بیشتری بدی که برای آرشیدا کوتاهی نکنم و مثل قبل بشم.

حالا  اگه برای شادی روح ریحانه عزیزم یه صلوات و فاتحه و آیت الکرسی بخونید ممنون میشم ازتون.

تا چند روز پیش هر روز سر مزارش میرفتیم. الان هم حداقل یه روز در میون میریم . اینم مزارش قبل از سنگ شدن قبرش هست. غمگین

 

 

خدایا شکرت که لااقل مزارش پیشمونه و میتونیم تند تند بهش سر بزنیم. روحت شاد عزیز سفر کرده. نور به قبرت بباره عزیز خواهر. دیگه دیدارمون افتاد به قیامت عزیزم. تو که به خدا نزدیکتر شدی ما هنوز تو قفس این دنیا زندونی هستیم. خوشا به سعادتت آبجی گلم. کوچکترین عضو خانواده بودی ولی زودتر از همه رفتی و داغ هیچکس رو تو این دنیا ندیدی. ندیدی که چقدر سخته عزیزت رو با همه خاطراتش بذاری زیر خاک و بری خونه به ادامه زندگیت برسی. دیگه چه زندگی برات میمونه؟؟؟ خوشبحالت رفتی و این سختیها رو نکشیدی.

 

پسندها (1)

نظرات (27)

مامان مهسا
24 مهر 93 11:49
وای خیلی سخته . خدا بهتون صبر بده انشاالله سایه پدر و مادرتون همیشه بالای سرتون باشه . حدا بهشون صبر بده .
سمانه
پاسخ
واقعا سختههههه
ماهیار
24 مهر 93 23:06
سمانه جون از صمیم قلب بهت تسلیت می گم و برای خودت و خانواده صبر جزیل را خواهانم من تازه اون هفته متوحه شدم ولی متاسفانه شماره ایی ازت نداشتم خیلی ناراخت شدم الان که دارم مینویسم اشکهام امان را نمی دهد خدا رحمتش کنه
سمانه
پاسخ
ممنونم از همدردیت دوست مهربونم.
آزاده
26 مهر 93 8:57
سلام عزیزم خدا خواهرتون رو رحمت کنه خیلی ناراحت شدم . چون من خودم خواهر دارم و خیلی دوسشون دارم میدونم داغ خواهر خیلی سخته خدا بهتون صبر بده
سمانه
پاسخ
مرسی عزیزم. لطف کردین.
فیروزه مامان الینا
26 مهر 93 9:05
سمانه جون اشکام بند نمیاد....از ته از خدا میخوام به خودت و خانواده ات، مخصوصا مادر عزیزت صبر بده .خیلی تلخ و ناگواره ولی صبور باش به خاطر فرشته کوچولوت.ما رو در غم خودت شریک بدان
سمانه
پاسخ
ممنونم دوست گلم. متاسفم که اشکت رو دراوردم.
مامان تسنیم
26 مهر 93 9:58
سلام سمانه عزیزم شرمنده خانومی که نتونستم زودتر بیام وتسلیت بگم وقتی خبرش را شنیدم واقعا شوکه شدم هنوز هم که یاد آرشیدا و شما میوفتم باورم نمیشه یادتون که میکنم سعی میکنم صلواتی فاتحه ای برای خواهر گلت بخونم دلم خیلی براتون تنگ شده بود کاش بیای و از آرشیدا بگی خیلی کار خوبی کردی اومدی کنار مامانت خدا برای همدیگه حفظتون کنه انشالله آرشیدا عاقبت بخیر بشه و مایه سرفرازی همه خانوادتون منتظریم که بیایی و باز از شیرین کاریهاش بگی خیلی دوست داشتم که میتونستم مراسم چهلم خواهرت میومدم ولی نشد خدا ریحانه گلتون را غرق در رحمتش بکنه
سمانه
پاسخ
ممنونم دوست گلم. همین که دوست داشتی بیای انگار اومدی عزیزم. بزرگترین لطف رو میکنی که با صلوات و فاتحه روحش رو شاد میکنی. منم امیدوارم بزودی حالم بهتر بشه و حوصله نوشتنم برگرده.
آتنا مامانیه روشا یدونه
26 مهر 93 15:45
عزیزم خدا رحمتشون کنه ماه پیش که سمیه بهم گفت باور نمیکردم انقدر دردناک خواهرتون فوت کرده باشن . خدا به شما و پدر و مادرتون صبر بده
سمانه
پاسخ
ممنونم دوست عزیزم.
خاله مینا
27 مهر 93 10:17
سمانه جان نوشته های غم انگیزت رو درمورد ریحانه جان با اشک واندوه خوندم. ای کاش میتونستم ذره ای از غم تو وخواهر عزیزم رو که به وسعت همون دریایی هست که ریحانه جان رو از ما گرفت رو کم کنم. امیدوارم روزی ارشیدای گلم که خیلی ازکاراش از جمله شیرین زبونیش به خاله ریحانش رفته بتونه یاد وخاطره عزیز از دست رفتمونو همیشه در قلبو زبونمون زنده نگهداره و مثل ریحانه لباش همیشه خندون باشه. انشاالله تا زنده ام دیگه غم عزیزام رو نبینم. روح ریحانه عزیزم شاد باشه > همدرد تو خاله مینا
سمانه
پاسخ
مرسی خاله خوبم. همیشه به همسرم میگم خاله هام بوی مامانم رو میدن و از ته قلبم دوسشون دارم. حیف که آرشیدا از نعمت وجود و محبت بی منت خاله خوبش محروم شد. خوشحالم که شماها رو داریم. توی چهل روز اول نبود ریحانه با وجود گرمتون کنارمون تحمل این غم سنگین رو برامون راحتتر کردید. براتون بهترین آرزوها رو دارم خاله های مهربونم.
آزاده
27 مهر 93 13:06
سلام سمانه جون دختر شما هم خیلی ناز و بامزه ست خدابراتون حفظش کنه . راستش خیلی سخت بود ولی الان یه کم بهتره ولی باز هم مشکلاته خودشو داره ولی باز هم خدار شکر . شما هم آرشیدای عزیزم رو ببوس
سمانه
پاسخ
خدا حفظشون کنه دخترای گلتون رو. خیلی دوست داشتنی هستند.
مریم گلی(مامان ایلیا)
30 مهر 93 7:02
سمانه عزیزم آتیشی با نوشته هات به دلم افتاد که نگو. منم فقط یه خواهر دارم درکت میبکنم چقدر از نبودنش ناراحتی.خدا سایه خانوادت رو کم نکنه. ایشالا از این به بعد براتون شادی باشه و خیر آرشیدا رو ببینی.خدا خواهر نازنینتو رحمت کنه.جاش سر سفره فاطمه الزهرا تو بهشت باشه. غم تو غم ما هم هست.من عادتی که دارم اینه گاهی که میشینم فکر میکتنم به گذشته سعی میکنم امواتو به یاد بیارم تو ذهنم دنبال همشون میگردم براشون صلوات میفرستم و ریحانه عزیز هم ورد زبونمه. روح بلندش شاددددد
سمانه
پاسخ
مریم مهربونم مرسی از همدردیت. خدا خواهر گلت رو برات نگه داره. ممنونم که تو دعاهات به یادش هستی. ایلیای گلم رو ببوس.
بریسا
30 مهر 93 12:15
تو شرایط بدی باهاتون اشنا شدم و اصلا فرصت دیدن ریحانه عزیزو نداشتم فقط از خدا میخوام که ریحانه عزیزو مورد رحمت خودش قرار بده و به همه دوستدارانش صبر.خاله و علی اقا ایمان استواری دارن ولی تا میتونید تنهاشون نذارید.دوستون دارم و به امید دیدار
سمانه
پاسخ
ممنونم پریسا جون. از حضور گرمت توی این روزهای سخت واقعا ممنونم. براتون آرزوی خوشبختی دارم. منم متاسفم که اولین دیدارمون توی اون وضعیت دردناک بود.
مامان بهناز
6 آبان 93 2:07
سلام عزیزم ایشالله خدا به شما و خانواده تون صبر بده خیلی خیلی سخته خدا رحمتش کنه ناراحت شدم ولی بدون همیشه برای ارامشه روحش براش فاتحه میدم.
سمانه
پاسخ
مرسی مهربونم. لطف میکنی. خدا خیرت بده.
لیلا مامان اندیا
6 آبان 93 2:08
سلام خانوم خیلی ناراحت شدم سخته از دست دادن عزیزی سختر از اون تحمل جداییه خدابهتون صبر بده به حق این شبای عزیز از نوشته تون معلومه پدر و مادر با ایمانی دارید امیدوارم همون ایمان محکم و راسخ هدایتگرشون باشه تا این جدای سخت رو بتونن تحمل کنن
سمانه
پاسخ
مرسی لیلا جون. خدا عزیزانت رو برات نگه داره.
لیلا مامان آندیا
6 آبان 93 7:13
سمانه از دیشب که خبر فوت خواهرتونو خوندم خوابم نبرده همش به فکرتونم ای کاش منم شریک غم بزرگ زندگیت بدونی عزیزم اگه ناراحت نمیشی میتونم بپرسم چه اتفاقی افتاد تا اسمونی شدن و شما رو داغ دار کردن؟
سمانه
پاسخ
مزسی لیلا جون از همدردیت. تو دریا غرق شده عزیزم.
مایا مامان امیرعلی
19 آبان 93 8:57
سمانه عزیز خدا به شما و خانوادتون صبر و تحمل این داغ بزرگ رو بده خدا سایه پدر و مادر و همسرت رو برات حفظ کنه و بزرگ شدن آرشیدا رو ببینی خدا خواهر عزیزت رو رحمت کنه
شقایق(مامان آرنیکا)
20 آبان 93 9:43
سلام سمانه جون خیلی ناراحت شدم عزیزم از خدا برات صبر آرزو میکنم ... واقعا تحمل یه همچین غمی سخته ... ایشاا... خدا پدر و مادرتون رو سلامت حفظ کنه ... انقدر ناراحت شدم که توان نوشتن هم ندارم ... خیلی متاسف شدم عزیزم
مرضیه
27 آبان 93 10:36
وای خدایا خیلی گریه کردم خدا صبرت بده عزیزم نمیدونم چی بگم خدا رحمتش کنه ایشالا خدا تورو برای ارشیدا نگه داره خیلی ناراحت شدم
❤مامان محمد و ساقی❤
29 آبان 93 20:05
سلام سمانه عزیزم خوبی شرمنده من نت نداشتم سمانه داععمتازه شد وقتی اومدم وبت سمانه از فیس بوکم مانفرم چون دیگه ریحان اونجا نیست سمانه من ریحانو هیلی دوست داشتم یه عکسشو از فیس بوک گرفتم باورت میشه نگاه میکنم و بوسش میکنم من دوست داشتم چهلمش بیام ولی نشد یه بار بیرون دیده بودمش وبی خجالت کشیدم با شوهرش بود برم جلو اونمویه بار منو دیده بود سمانه جون خدا بهتون صبر بده....سایه خانواده عزیزت بالا سرت باشه درک و تصورش واقعا سخته سمانه جان ببخش دیر اومدم وبت الانمنمیدونم کامنتم میرسه یانه ریحان عزیزم روحت شاد از دیدن عکساش دلم رفت بخدا مواططب اارشیدا باش و از طرف من ببوسش
♫الهام مامان آوینا♫
3 آذر 93 14:01
سمانه جون با اینکه از موضوع مطلع بودم ولی همینطور اشکام روانه و بند نمیاد .. خدا رحمتش کنه سمانه جون
مامان زینب
8 آذر 93 16:13
تسلیت منو هم بپذیرید خدا رحمتش کنه و با خوندن نوشته هات دلم آتیش گرفت خدا به همه تون صبر بده
نوید
20 آذر 93 4:38
الهم صل علی محمد و آل محمد خدا رحمتشون کنه ایشون در مدیریت یه سایت با بنده همکار بودن خانم فوق العاده باهوش و با شخصیتی بودن وقتی این مطلب رو خوندم و از موضوع باخبر شدم شوکه شدم و بغض عجیبی گلومو گرفته. حتما براشون قرآن میخونم و دعاشون میکنم. اگه ممکنه آدرس مزار ایشون رو به ایمیل من بفرستید. navid.sincere@yahoo.com بسم الله الرحمن الرحیم الله لا اله إ لاّ هوَ الحیُّ القیُّومُ لا تَا خذُهُ سِنَهٌ وَ لا نَومٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الأَرضِ مَن ذَا الَّذی یَشفَعُ عِندَهُ إلا بِإذنِهِ یَعلَمَ ما بَینَ أَیدِیهمِ وَ ما خَلفَهُم وَ لا یُحیطونَ بِشَی ءٍ مِن عِلمِهِ إلا بِما شاءَ وَسِعَ کُرسِیُّهُ السَّماواتِ و الأرض وَ لا یَؤدُهُ حِفظُهُما وَ هوَ العَلیُّ العَظیم لا إکراهَ فِی الدَّین قَد تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَیَّ فَمَن یَکفُر بِالطَّاغوتِ وَ یُؤمِن بِالله فَقَد استَمسَکَ بِالعُروَهِ الوُثقی لاَنفِصامَ لَها و الله سَمِیعٌ عَلِیمٌ الله وَلِیُّ الَّذین آمَنوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلی النُّور وَ الُّذینَ کَفَروا أولیاؤُهُمُ الطَّاغوتُ یُخرِجُونَهُم مِنَ النُّور إِلَی الظُّلُماتِ أُولئِکَ أصحابُ النَّارِ هُم فِیها خالِدُونَ خدا به شما و آقا فرید عزیز صبر بده. یا حق
ماهیار
23 آذر 93 21:45
سلام سمان جون کجایی آرشیدا جون خوبه باز هم برای خودت و خانواده ات صبر را خواستارم خدا رحمت کنه خواهرت را
پرنیان
26 آذر 93 16:56
عزیزم سمانه جان خدا خیلی بهت صبر بده
مامان آرمان
20 دی 93 12:41
سمانه جونم بارها و بارها متنی که واسه خواهرت نوشته بودی رو خوندم و بارها شعی کردم واست پیام بزارم اما نشد واقعا خیلی ناراحت و غمگین شدم میدونم انقدر این غم بزرگ هست که هیچ وقت نمیتونی به فراموشی بسپاریش روحش شاد باشه خدا به شما و خونواده عزیزت صبر بده واقعا متاسف شدم شاید باور نکنی اما خیلی فکرم رو مشغول کرده این قضیه نمیدونم چی بگم ....
فاطمه
21 بهمن 93 11:03
سمان جون عزیزم تسلیت عرض می کنم من دیر به دیر به وبلاگ سر میزنم اما امروز که نوشته هات رو خوندم خیلی خیلی ناراحت شدم ان شالله خداوند بهتون صبر بده و روح خواهر عزیزت قرین رحمت الهی باشه عزیزم
فاطمه
21 بهمن 93 11:06
سمانه جون تسلیت عرض میکنم خدا بهت صبر بده عزیزم خیلی ناراحت شدم خدا سایه پدرو مادرت رو روی سرت نگه داره
مامان كتي
15 مرداد 94 4:32
سلامممممممممم سمان منو یادته؟ سمان بمیرم الهی من خیلی وقته نیومدم نینی سایت وای سمان دارم دیوونه میشم فقط خدا بهت صبر بده اشکم بند نمیاد حالم خراب شد شوکه شدم خدا به پدر و مادرت صبر بده برات نگه داره ان شاللله الان واقعا نمیدونم چی بگم
یاسمین
12 بهمن 00 20:37
😭ناراحت کنندس
سمانه
پاسخ
بله خیلییی