آرشیداآرشیدا، تا این لحظه: 12 سال و 26 روز سن داره

آرشیدا خورشید زندگی ما

20 ماهگی آرشیدا

1392/9/3 23:58
نویسنده : سمانه
1,418 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام. یه سلام گنده به همه دوستای گلم و نینیهای نازشون که بیشتر از 2 هفتس ازشون بی خبرم.

در اولین فرصت به همه دوستای لیستم سرمیزنم و از خجالت همتون درمیام.

طبق معمول بابایی آرشیدا اومده بود و ما با هم رفته بودیم شمال و حسابی سرمون گرم بودو وقت و موقعیت نت اومدن رو نداشتیم.

آرشیدا هم یه سرمای خفیفی خورده که فقط آب ریزش بینی داره و گاهی عطسه که تو این 2 هفته خوب نشده و ادامه داره.

از احوالات خودش بگم که عالیه. حسابی شیطون و با نمک و شیرین زبون شده.

به باباجونش میگه کچل و وقتی ازش میپرسیم موهای باباجون چی شده؟ میگه پشه خورد.هههههههه

شعر یه توپ دارم قلقلیه رو با هم میخونیم به این صورت که

من میگم یه توپ دارم

آرشیدا: خلخلیه

من: سرخ و سفید و

آرشیدا: بزنم هبا میره

من: من این توپو

آرشیدا: نداشتم

من: مشقامو خوب

آرشیدا: نبشتم

من: بابام بهم

آرشیدا : عیدی داد

من: یه توپ

آرشیدا: خلخلی داد.

بعدم جیغ و دست و هورای اطرافیان.هورا

امروز هم عنوان یکی از کتابهای دودو رو خودش به درستی گفت. اومد کتاب رو آورد جلو و گفت دودو اصلا ننر نیست ورزشکاره خبل نیست.

وقتی چیزی میخواد بخوره مثلا میمی. میاد میگه میمی میخولی؟ دوست دالی؟ آده آده.

هر چیزی رو هم که نتونه باز کنه یا بلند کنه میگه سنگینه.

به عمش گفتم موهام رو کوتاه کنه و داشت کوتاه میکرد و آرشیدا با یه ذوقی داشت نگاه میکرد بهش گفتم عمه داره آرایشگری میکنه و موهای مامان رو قیچی میکنه بعد اومد تو بغلم نشست به باباش گفتم بگیر ببرش الان روش مو میریزه. وقتی باباش گرفت ببرش جیغ و داد راه انداخت و میگفتآرایشگر ببینم.

فامیلیش رو هم مدتیه یاد گرفته و خیلی بامزه میگه.

اول کتابهای حیواناتش نوشته مثلا من یک سگ هستم. و اون حیوون رو از زبان خودش معرفی کرده.

حالا آرشیدا میاد کتابهای ما رو برمیداره و باز میکنه و شروع به خوندن میکنه و میگه من خودم هستم.

 

 

وقتی من و همسری همدیگرو بغل کنیم میاد وسطمون و ما هم بغلش میکنیم و میگیم 3 تایی بغل.

اونم تا ما رو تنها ببینه میاد و میگه 3 تایی ببل.

تو تاسوعا و عاشورا انقدر شیطونی کرد که همه فامیل و دوست و آشنا به عمه هاش گفتم برادر زادتون چقدر شیطونه. خلاصه آبرومون رو برد.

البته حسین حسین هم میگفت و سینه میزد گاهی.وقتی میخواد بلندمون کنه میگه پاشو یا للی کن.( یا علی کن.)

همش هم میگفت قدم بزنیم و بغلمون نمیومد مگه خیلی خسته میشد. بچه دختر دایی همسرم که اسمش نیلاست و یک سال از آرشیدا بزرگتره میگفت پس این قدم کجاست بزنیمش؟ چرا پیداش نمیکنیم؟ههههههههههه

دیروز یه اتفاق بد هم براش افتاد که خدا خیلی رحم کرد بهمون و بخیر گذشت.

از توی کابینت پارچ کریستال رو کشید بیرون و انداخت زمین و شیشه شکسته هاش پاش رو خراش داد که خلیلی عمیق نبود. ولی به خاطر شستشو با بتادین و فشار دادنش برای اینکه خونش بند بیاد خیلی گریه کرد و تا دیروز هم جوراب شلواری پاش میکردم که نبینه و نترسه. چون خیلی ترسیده بود.

چند ساعت بعدش که برده بودم دستشویی بشورمش تا پاشو دید کلی گریه کرد و بعدش هم نمیذاشت پوشکش کنم و میترسید به پاش کار داشته باشم و هی پاهاشو جمع میکرد و گریه میکرد. بمیرم براش.

اولین بار بود اینجوری زخمی شد و انقدر خون اومد ازش.

راستی نینی خاله سمیه هم 10 آبان به دنیا اومد و اسمش رو هم رادین گذشتن. رفتیم دیدیمش خیلی گوگولی بود. خدا حفظش کنه.

نینی خاله نیره هم 23 آبان دنیا اومد و اسمش رو علیرضا گذشتن. ایشاللا اونم خدا حفظش کنه. راهش که دوره شیرازه نمیتونیم ببینیمش ولی منتظریم مامانش عکسش رو تو وبش بذاره و ببینیمش.

خوب دیگه بریم سراغ عکسهای آرشیدا که تو این مدت کلی عکس داشت که گلچین کردنش خیلی طول کشید.

نماز خوندنش خونه باباجونش ...

 

آرشیدا و نیلا ( البته آرشیدا بهش میگه میلا)

این لباسیه که پارسال این موقع میپوشید. قربونش برم دخترم چقدر بزرگ شده.قلب

توی عکس هم داره ادای ماهی رو درمیاره.

 

این لباس و تلش رو هم خودم براش بافتم.

 

اینجا هم داره به عروسکش شیرین میمی میده.

اینم زخم پاش که وقتی خوابید براش تتراسکیلین زدم و ازش عکس گرفتم. مامان بمیره براش.

گریه

 

راستی به پست قبلی عکسهای جدید هم اضافه شد.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

نوید
3 آذر 92 23:01
خیلی شیرین و جذابه، ایشالله همیشه سالم و خندون و نمازخون باشه
خاله ریحان
4 آذر 92 0:17
ایییییی جان خاله بمیره براش...حالا نمیشد زخم پاشو نذاری دلم ریش شدددددددددد سماااااااان
سمانه
پاسخ
همش که نمیشه خاطرات خوشش تو وبلاگ باشه. بذار بدونه چه شیطونی بوده و چه بلاهایی سر خودش آورده. دل خودمم ریش میشهههههه
خاله ریحان
4 آذر 92 0:27
وای اون کلاهش که کج کج بافته شده خییییییییلی خوشگله...افرین به تو
سمانه
پاسخ
مرسیییییییییییییییییی
عاطفه مامان انیتا
4 آذر 92 1:58
سلام...دلمون براتون تنگ شده بود.. چه خانومی شده ارشیدا جوون عکسهایی که تو طبیعت انداختی قشنگ شدن....چه با مزه شعر میخونید باهم...چه باحال به بابا حونش میگه کچل الهی..چه پاش ناجور شده ایشالا دیگه از این بلاها سرش نیاد..ببوسش
سمانه
پاسخ
مرسی دوستم. لطف داری. ایشاللا سر هیچ بچه ای نیاد.
مامان تسنیم خانوم
4 آذر 92 9:15
آخی یه دل سیر آرشیدا را دیدم امون از این بچه های پر انرژی که همش کارهای خطرناک میکنن همش دلم میلرزه از کارهای تسنیم واقعا هنرمندی ها اون عکس که لباس مشکی تن داره با ست تل و سارافون خیلی قشنگه
سمانه
پاسخ
مرسی دوستم. لطف داری. نه بابا چه هنری؟!! یه چیزایی با مکافات و شکافتنهای فراوان میبافیم دیگه.
راحله
4 آذر 92 15:38
آخییییییی الهی بمیرم براشششش وای من هی داشتم قربون صدقش میرفتم یهو عکس اخری رو دیدم جیگرم کباب شد براشزودی خوب شو خاله فدات شه...از بس شیرین زبونی تو نظر میای عشقم مامان جونش تند و تند واسش اسپند دود بده
سمانه
پاسخ
مرسی راحله جون. قربون تو و هورادی بشم من.
خاله زری ( مامان آرمان)
7 آذر 92 20:11
جونم ارشیدا گلم مثل همیشه یه عالمه کلمه جدید یاد گرفته افرین من خودم هستم خیلی با نمک بود اون عکسش که با کلاه تو ماشین کنار عروسکه نشسته خیلی با حاله
سمانه
پاسخ
مرسی خاله زری. آره خیلی به هم میان.هههههههههههه من و همسرم هم کلی میخندیم به این کتاب خوندنش.
كتي(مامان آقا مهديار)
9 آذر 92 0:40
اي جونممممممممممممم فداي اون شيرين زبونيات خوشگل خاله ماشالله داري عشقم الهي بميرم پات زخم نشه گلم نازي انشالله زود خوب بشي آخرش شماها ما رو ديوونه ميكنين با اين همه استرسسسسسسسسس كه ميدين مهديار كه استاده استرس دادن به منه همش ميگم اخرش منو ميكشي ههههههه شيرين زبونياتو قربون جيگر الهي 120 سال زير سايه مامان و بابا باشي سالم وسلامت مامان سمانه بيشتر مواظب گل دخمل ما باش
سمانه
پاسخ
مرسی کتی جون که به ماسر زدی. من که مواظبشم چهار چشمی ولی خودش خیلی شیطونه و کارای خطرناک میکنه. خدا همه بچه ها رو نگه داره.
مسیحا
9 آذر 92 23:06
ای جونم خانم کتابخون و البته شیطون
سمانه
پاسخ
مرسییییییییییی
مامان تسنیم خانوم
10 آذر 92 9:51
اون من خودم هستم خیلی با مزه بود
سمانه
پاسخ
آره خیلی باحال بود.
مامان آرشیدا کوچولو
12 آذر 92 23:26
آخه جوجو کوشولو عایا نمازت با لاچ ناخن درسته ؟ چه فرشته ایی جیگملی شده دخمل بلا
سمانه
پاسخ
خاله کجاشو دیدی تازه اصلا وضو هم نمیگیرم. مرسییییییییی.بوسسسسس واسه آرشیدای شما.
الهه مامان روشا جون
14 دی 92 1:04
به به قدم نی نیا مبارک باشه. فدای اون نماز خوندنت بشم من با اون چادرت
مامان محمد و ساقی
17 بهمن 92 13:50
وای عسلم داره نماز میخوووووونه
سمانه
پاسخ
آره بچمون مومنه.