آرشیداآرشیدا، تا این لحظه: 12 سال و 20 روز سن داره

آرشیدا خورشید زندگی ما

تولد سه سالگی

عشق و عمر مامان امروز سه ساله شد. تولد هم که براش نگرفتیم امسال. فقط بیرون بردمش و چند تا چیز که دوست داشت براش خریدم و کلی بادکنک گرفتم براش. باباش هم امروز و فردا شیفته و نیست. دیروز توی ماشین بهش میگم عشق مامان کیه؟ میگه آرشیدا. گفتم نه عشق مامان باباییه. دخترم کم نیاورد و سریع گفت پس منم عشق بابایی هستم. سر همه مهمونا رو میبره با بلبل زبونی هاش و البته دلشون رو هم میبره با شیرین زبونیهاش. رفتیم شمال عمه های آرشیدا  و شوهراشون هم بودن با همدیگه خوش گذشت حسابی. ولی برگشت یه تصادف کوچولو داشتیم که از دماغمون دراورد. البته خداروشکر که بخیر گذشت.   اینم تولد بادکنکی دخملم. ...
13 فروردين 1394

نوروز 94

امروز دومین روز فروردین سال 1394 هست. این عید بدترین عید زندگیم بود. اولین عیدی بود که ریحانه عزیزم در بین ما نبود و جای خالیش بدجوری قلبم رو فشرده میکنه. میدونم مامان و بابا و همسرم هم همین حس رو دارن و خیلی دل شکسته و غمگین هستن. این رو از چهره های افسرده همشون میشه فهمید. ولی هر کدوم سعی میکنیم ظاهرمون رو حفظ کنیم تا مبادا با بروز احساساتمون درد دیگری رو بیشتر کنیم. لحظه تحویل سال از بدترین لحظات عمرم بود. بعد از اسفند 83 که مادربزرگ عزیزم رو از دست دادیم دومین عیدی بود که با گریه و درد همدیگه رو در آغوش کشیدیم. همانا خدا انسان را در رنج آفرید... این رنج کی تموم میشه خدای مهربون؟؟؟ دعاهای تحویل سالم خیلی زیاد بودن امیدوارم ...
5 فروردين 1394
1